گنجور

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۳۲ - آگاهی مجنون از مرگ پدر

 

ای نوردهِ ستارهٔ من

خوشنودی تست چارهٔ من

نظامی
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۰ - الحكایة و التمثیل

 

گفت چون نشناسمش صد باره من

زانک ازو گشتم چنین آواره من

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۴ - رسیدن سالک با پرده چهارم

 

دور افتادم چنین بیچاره من

زار و محروم وزخان آواره من

عطار
 

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴۴

 

ای ز سودای تو در هر گوشه‌ای آواره من

چارهٔ‌کارم نه نیکو می‌کنی، بیچاره من!

روز مرگم بر سر تابوت خواهد شعله زد

آتش عشقت که در دل دارم از گهواره من

ای که گفتی: با جفای یار سیمین بر بساز

[...]

اوحدی
 

اهلی شیرازی » شمع و پروانه » بخش ۳۲ - گفتن شمع راز خود را به خادمان

 

درین محنت که جوید چاره من؟

که گوید قصه آواره من؟

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸۴

 

می کند آن که علاج دل بیچاره من

کاش می داشت خبر از دل آواره من

از تماشای دو عالم نشود سیر نگاه

هر که گردید بدآموز به نظاره من

بس که سیراب شد از گریه من، می آید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۴۸

 

اگر به سوخته جانی رسد شراره من

امید هست که روشن شود ستاره من

به گریه ربط من امروز نیست، کز طفلی

ز اشک، تخت روان بود گاهواره من

میا به دیدنم ای سنگدل برای خدا

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۴

 

چاره‌ها رفت ز دست دل بیچاره من

تو بیا چارهٔ من شو که توئی چاره من

در بیابان طلب بی‌سر و پا می‌گردد

که تو را میطلبد این دل آوارهٔ من

در طلب پا نکشم در رهش ار سر برود

[...]

فیض کاشانی
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۵ - در شرح حال خود و رجوع به‌ قتال آن شاه ذوالجلال

 

یا دَرَم گر پرده را یکباره من‌

باید از گیتی‌ شوم آواره من‌

صفی علیشاه