عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰
بیا بیا، که نسیم بهار میگذرد
بیا، که گل ز رخت شرمسار میگذرد
بیا، که وقت بهار است و موسم شادی
مدار منتظرم، وقت کار میگذرد
ز راه لطف به صحرا خرام یک نفسی
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱
بیا، که عمر من خاکسار میگذرد
مدار منتظرم، روزگار میگذرد
بیا، که جان من از آرزوی دیدارت
به لب رسید و غم دل فگار میگذرد
بیا، به لطف ز جان به لب رسیده بپرس
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۳
نظر کنید که آن شهسوار میگذرد
قرار جان من بیقرار میگذرد
اگر نه قصد هلاک منش بود در دل
چنین کرشمهکنان بر چه کار میگذرد؟
دریغ صید نزارم از آن به زاری زار
[...]
عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹
شبی که در قدم وصل یار میگذرد
به ذوق گریهٔ بیاختیار میگذرد
کسی که محرم درد من است میداند
که دیده بینم و آب در کنار میگذرد
مخواب در دل شبها که موج قافلهایست
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶۳
مرا به زخم زبان روزگار میگذرد
مدار آبله من به خار میگذرد
به اعتبار عزیز جهان شدن سهل است
عزیز اوست که از اعتبار میگذرد
به آب و رنگ جهان هرکه چشم کرد سیاه
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۶۴
صباح مستی و شام خمار میگذرد
خوشی و ناخوشی روزگار میگذرد
اگر ز شش جهت آیینه پیش رو دارم
ز هفت پرده چشمم غبار میگذرد
بیا که جوش گل بوسه است روی ترا
[...]
اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷
در دلم یاد یار می گذرد
از خزانم بهار می گذرد
مژه های دراز می بینم
از دل بیقرار می گذرد
شیشه می چه طالعی دارد
[...]
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶
در این دو هفته که با گل مدار میگذرد
پیاله گیر که ابر بهار میگذرد
به این خوشم که شب هجر، تیرهروزان را
به یاد صبح بناگوش یار میگذرد
به حیرت از روش چشم میپرست توام
[...]
عارف قزوینی » دیوان اشعار » غزلها » شمارهٔ ۵۵ - دل کارگر زلف سرمایهدار!
چه گویمت که چه از دست یار میگذرد
به من هرآنچه که از روزگار میگذرد
ز یار شکوه کنم یا ز روزگار چهها
ز یار بر من و از روزگار میگذرد
چهها گذشت ز زلفت به دل چه میدانی
[...]