فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۴ - سخن دقیقی
چو بخشندهام بیش بسپارمش
کلاه از بر چرخ بگذارمش
فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۱
تو گویی که از باره بردارمش
به بر بر سوی خان زال آرمش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۵ - قصه زنگی با پهلوان گرشاسب
سیه گفت کز دست نگذارمش
هم امشب به تو خفته بسپارمش
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۳۵ - داستان گرشاسب با شاه طنجه
هر آنجا که فردا به چنگ آرمش
به یک دم زدن زنده نگذارمش
ایرانشان » کوشنامه » بخش ۳۸ - یافتن آتبین کوش را
به من بخش تا همچو جان دارمش
یکی دایه ی مهربان آرمش
مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » دهم
این بخورد جام دگر آرمش
بارد و هشیار بنگذارمش
از عدمش من بخریدم به زر
بی می و بیمایده کی دارمش؟
شیره و شیرین بدهم رایگان
[...]
سعدی » بوستان » باب ششم در قناعت » بخش ۱۱ - حکایت مرد کوته نظر و زن عالی همت
که من نان و برگ از کجا آرمش؟
مروت نباشد که بگذارمش
امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶۸
آنکه از جان دوست تر می دارمش
گر مرا بگذاشت من نگذارمش
دل بدو دارم ز من رنجید و رفت
می دهم جان تا مگر باز آرمش
آنکه در خون دل من خسته است
[...]
خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۸۸ - رای زدن فغفور با وزیر و فرستادن سام به جنگ نهنکال
من این رنج را شادی انگارمش
سر دیو در زیر پا آرمش
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶
آنکه از جان دوستتر میدارمش
او مرا بگذاشت، من نگذارمش
دل بدو دادم ز من رنجید و رفت
میدهم جان تا مگر باز آرمش
آنکه در خون دل من میرود
[...]
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۳ - نمودار شدن خواجهٔ اهل فراق ابلیس
چشم بر بربستم که با خود دارمش
از مقام دیده در دل آرمش
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۲۴ - پادشاهی داریوش کبیر
کنم مهربانی نیازارمش
بهر کار خود محترم دارمش