راه دین صنعت و عبارت نیست

جز خرابی در او عمارت نیست

راه دین صنعت و عبارت نیست

نحو و تصریف و استعارت نیست

سخن عشق جز اشارت نیست

عشق در بند استعارت نیست

دل شناسد که چیست جوهر عشق

عقل را ذره‌ای بصارت نیست

در عبارت همی نگنجد عشق

[...]

ترشی تو چرا مگر شکربارت نیست

یا هست شکر ولی خریدارت نیست

یا کار نمیدانی و سرگشته شدی

یا میدانی ز کاسدی کارت نیست

در روضه توحید اگر بارت نیست

بر شاخ مراد خویشتن بارت نیست

با خود غم دل گوی مگو با کس از آنک

بیرون ز تو کس محرم اسرارت نیست

زدن حلقه جز اشارت نیست

ذوق دل قابل عبارت نیست

حلقه بر در مزن، که بارت نیست

خانه کمتر طلب، که جارت نیست

گفتمت ناروا مدار چنان

هوس دار و این دیارت نیست

هرچه با یاد خویشتن باشی

[...]

بیش ازین سود در تجارت نیست

کاحتمالیت از خسارت نیست

حلقه بر در زند ار شیخ بگو بارت نیست

شب آدینه برو ورد بخوان کارت نیست

صد رهم توبه ز می دادی و بشکستم باز

دهیم توبه عجب پر نفسی عارت نیست

حرفی ای عشق ندیدم ز تو در هیچ کتاب

[...]

عشق بستان و خویشتن بفروش

که نکوتر ازین تجارت نیست

پر شد از دوست هر دو کون ولیک

سوی او زهرهٔ اشارت نیست

شمس را اندر او نظارت نیست

آفتاب اندرین عمارت نیست