گنجور

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳۸

 

دوش در گردن شب عقد ثریا دیدم

نوعروسان فلک را به تماشا دیدم

رانده بودم همه شب گرد زوایای فلک

ماه را در فلک عقد ثریا دیدم

بود آوردۀ غواص شب از قلزم غیب

[...]

ازرقی هروی
 

ازرقی هروی » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

باز بر طرف مه از غالیه طغرا دیدم

زبرصفحۀ جان خط معما دیدم

تا بر اطراف سمن گشت محقق خط او

بندۀ عارض او روح معلا دیدم

دل من خستۀ خرماست ، که در اول کار

[...]

ازرقی هروی
 

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

همه را روی در خدا دیدم

در خدا بر همه تورا دیدم

نظامی
 

عطار » مختارنامه » باب چهارم: در معانی كه تعلّق به توحید دارد » شمارهٔ ۲۶

 

آن کل که بدو جنبش اجزا دیدم

در هر جزوش دو کون پیدا دیدم

چون دریایی بی سر و بی پا دیدم

چندان که برفتم همه دریا دیدم

عطار
 

همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

چون سر زلف تو برعارض زیبا دیدم

روز نوروز و شب قدر به یک‌جا دیدم

در بهشت رخ تو بر طرف آب حیات

جان صاحب‌نظران را به تماشا دیدم

مه به روی تو چه ماند که به جای کلفش

[...]

همام تبریزی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵

 

امانم داد هجر بیمدارا تا ترا دیدم

ترا دیدم، چرا گویم که از هجران چه‌ها دیدم

به وصلت دل گواهی می‌دهد اما ز بی‌تابی

به لوح سینه از خط‌های ناخن ناله‌ها دیدم

ز بس با من به دعوی ناله کرد آخر شد افغانش

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۱۹

 

پس از عمری ز چشمت یک نگاه آشنا دیدم

بحمدالله نمردم تا ترا بر مدعا دیدم

به خواب ناز هم آیینه را از دست نگذاری

اگر گویم که از نادیدن رویت چه‌ها دیدم

دو عالم طاق نسیان شد مرا در دیده بینش

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۷

 

نهادم عینک و، ملک عدم را بی خفا دیدم

ازین روزن عجب بستانسرای دلگشا دیدم!

گه از زور جوانیها و گه از ضعف پیریها

ازین ده روزه عمر بی بقا دیدی چه ها دیدم؟!

ز پا هرجا فتادم، عجز من شد دستگیر من

[...]

واعظ قزوینی
 

قصاب کاشانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - کوی وفا

 

ز رخسارت حیا دیدم حیا دیدم حیا دیدم

من از چشمت بلا دیدم بلا دیدم بلا دیدم

ز دستت بس جفا دیدم جفا دیدم جفا دیدم

نمی‌گویم چه‌ها دیدم چه‌ها دیدم چه‌ها دیدم

قصاب کاشانی
 

رفیق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۴

 

نه تنها در ره یاری جفا زان بی وفا دیدم

که با یاران خود هر یک وفا کردم جفا دیدم

چه چگویم ای مسلمانان چها دیدم ازان، کافر

نبیند آنچه من زان شوخ کافر ماجرا دیدم

پی عمر ابد پیش خضر کی آبرو ریزم

[...]

رفیق اصفهانی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی

 

چون به قاف عدمم راه تماشا افتاد

هر کجادیده گشودم همه عنقا دیدم

قطره بودم سر هم چشمی بحرم می‌بود

نظر از خویش چو بستم رهِ دریا دیدم

رضاقلی خان هدایت