گنجور

خواجه عبدالله انصاری » مواعظ » موعظهٔ سوم - در احتراز و تمنیع از تضییع اوقات و تخریب عمر در بوالهوسی و لاطائلات

 

دی کز تو گذشت هیچ از آن یاد مکن

فردا که نیامده است فریاد مکن

بر رفته و ناآمده بنیاد منه

حالی خوش باش عمر بر باد مکن

خواجه عبدالله انصاری
 

ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸۵

 

ناشاد مرا ، ای بت نوشاد ، مکن

از داد خدا بترس و بیداد مکن

نیکویی کن مرا به بد یاد مکن

مر خصم مرا از غم من شاد مکن

ازرقی هروی
 

خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۶

 

از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده‌ست فریاد مکن

بر نامده و گذشته بنیاد مکن

حالی خوش باش و عمر بر باد مکن

خیام
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۱۲

 

گر شاد نخواهی این دلم شاد مکن

ور یاد نیایدت ز من یاد مکن

لیکن به وفا بر تو که این خسته دلم

از بند غم عشق خود آزاد مکن

سنایی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۱۷ - در غزل

 

مطرب، آخر تو نیز شادم کن

زان فراموش عهد یادم کن

اوحدی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) » بخش ۳

 

عقل زن ناقص است و دینش نیز

هرگزش کامل اعتقاد مکن

گر بد است از وی اعتبار مگیر

ور نکو بر وی اعتماد مکن

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹۵

 

به اعتقاد وفا بر کس اعتماد مکن

گر اعتماد کنی هم باعتقاد مکن

چو آخرم بجز از زهر غم نخواهی داد

دل مرا هم از اول بوعده شاد مکن

دعای عمر هر آنکس که میدهد بر ما

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۴۴

 

ساقی قدحی ببخش و بیداد مکن

قطع نظر از عاشق ناشاد مکن

جام همه چون صراحی از فیض تو پر

ما را به تواضع تهی یاد مکن

اهلی شیرازی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

دی کز تو گذشت هیچ از او یاد مکن

فردا که نیامده است، فریاد مکن

بر رفته و بر نامانده بنیاد مکن

حالی دریاب و عمر بر باد مکن

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر پنجم - قسمت دوم » بخش پنجم - قسمت دوم

 

بر رفته و بر نامانده بنیاد مکن

حالی دریاب و عمر بر باد مکن

شیخ بهایی
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

اشراق دل از غم بتان شاد مکن

بتخانه به سنگ کعبه آباد مکن

این دیر فنا را سر آبادی نیست

تو بر سرسیل خانه بنیاد مکن

میرداماد
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۲۵

 

ساقیا من که خرابم ز نو آبادم کن

تشنه‌ام خضری و از جرعهٔ امدادم کن

زازل گرچه نهادند مرا بنیان کج

راست خواهی تو خرابم کن و آبادم کن

در وجود من خاکی نبود آب طرب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵ - اشراق اصفهانی نَوَّرَ اللّهُ رَوْحَهُ

 

اشراق دل از غم بتان شاد مکن

بتخانه ز سنگ کعبه آباد مکن

این دیر فنا را سرِ آبادی نیست

اندر ره سیل خانه بنیاد مکن

رضاقلی خان هدایت
 

صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۵ - در موعظه و نصیحت

 

به پنج روزه ایامِ اعتماد مکن

به هست و نیست دل خود غمین و شاد مکن

اگر خوشیست اگر غم چو باد درگذرد

چو باد کن گذر و تکیه را به باد مکن

هر آنچه بهر ازین عاریت‌سرا داری

[...]

صامت بروجردی