گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۴

 

باده بده باد مده وز خودمان یاد مده

روز نشاط است و طرب برمنشین داد مده

آمده‌ام مست لقا کشته شمشیر فنا

گر نه چنینم تو مرا هیچ دل شاد مده

خواجه تو عارف بده‌ای نوبت دولت زده‌ای

[...]

مولانا
 

اوحدی » جام جم » بخش ۳۹ - در منع شراب و بنک و مستی

 

باده کم خور، خرد به باد مده

خویش را یاد او به یاد مده

اوحدی
 

اوحدی » جام جم » بخش ۴۹ - در تحریص بر کم راندن شهوت و احتیاط در توالد و تناسل

 

آتش شهوتش به یاد مده

و اینچنین آب را به باد مده

اوحدی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳۷

 

به بوی زلف خودم دلبرا به باد مده

وفا و عهد من خسته را ز یاد مده

نصیحتی بشنو از من ضعیف ای دل

تو خود به دست حریفان حورزاد مده

اگرچه نیست تو را اختیار مرد و زنی

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

بیداد به من ز حد بشد دادم ده

تا چند خورم غم، تو دلی شادم ده

در هر نفسی که می زنم در شب و روز

نامی ز هزار و یک یکی یادم ده

جهان ملک خاتون
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۳

 

حلقه زلف را گشاد مده

عمر سوداییان به باد مده

کشته بادا به خنجر بیداد

هرکه آموزدت که داد مده

ناقه عزم تیزپای مرا

[...]

جامی
 

هلالی جغتایی » شاه و درویش » بخش ۳۹ - رفتن شاه پیش گدا و بشارت تخت‌نشینی

 

گفت شاها، ز لطف دادم ده

ما مرادم مکن، مرادم ده

هلالی جغتایی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۶۰

 

دلا اگر سر تعلیم من توانی داشت

به غیر علم فراموشی ام به یاد مده

دهد مراد به مردم زمانه از ره جود

به ما که دشمن جودیم گو مراد مده

طغرای مشهدی