صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۳۹
نیست ما را شکوه ای از تنگی جا در قفس
کز دل واکرده ماداریم صحرا درقفس
بلبل از کوتاه بینی چشم برگل دوخته است
ورنه آماده است صددام تماشا در قفس
نیست ممکن دل شود در سینه صدچاک باز
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۱
نیست بیجا نالهام از تنگی جا در قفس
مرغیم کافتاده از دامان صحرا در قفس
موسم گل شد بگو صیاد آخر کی رواست
مست هر بلبل به شاخی منزل ما در قفس
تا درین بستانسرا بودم نبود آزادیم
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸
با من ار هم آشیان میداشت ما را در قفس
کی شکایت داشتم از تنگی جا در قفس
عندلیبم آخر ای صیاد خود گو، کی رواست
زاغ در باغ و زغن در گلشن و ما در قفس
قسمت ما نیست سیر گلشن و پرواز باغ
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶
میرمد صیاد، از نالیدن ما در قفس؛
وای بر مرغی که با ما مینهد پا در قفس
آنکه بست امشب رهم بر آستان از نغمه، کاش
باشدش بر نالهٔ من، گوش فردا در قفس
جان برد از نالهٔ جانسوز من مرغی به باغ
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷
تا من افتادم به دام، افتاد غوغا در قفس؛
کس درین غوغا به من مشکل دهد جا در قفس
در چمن، از نالهٔ مرغان، کسی امشب نخفت؛
عندلیبی تازه افتاده است گویا در قفس!
نه همین مرغ چمن، از نالهام در ناله بود؛
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۶
رفت صیاد و مرا بگذاشت تنها در قفس
ورنه کی نالم که او داده مرا جا در قفس
نالدم در سینه دل بیهمنفس از سوز جان
نه کند غوغا بود مرغی چو تنها در قفس
تا مبادا مرغ دیگر رام دام او شود
[...]