گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۰

 

یک چند در اسلام فرس تاخته‌ایم

یک چند به کفر و کافری ساخته‌ایم

چون قاعدهٔ عشق تو بشناخته‌ایم

از کفر به اسلام نپرداخته‌ایم

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۹۱

 

راحت همه از غمی برانداخته‌ایم

در بوتهٔ روزگار بگداخته‌ایم

کاری نو چو کار عاقلان ساخته‌ایم

نقدی به امید نسیه در باخته‌ایم

سنایی
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۶

 

میان آتش سوزان علم فراخته ایم

سعادت دو جهان در ادب شناخته ایم

ز من مپرس که دنیا و آخرت چونست؟

که روز اول این هر دو را بباخته ایم

فراز مرکب تحقیق از برای طلب

[...]

قاسم انوار
 

میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

مائیم که با فقر و فنا ساخته ایم

در ملک عدم مرکب جان تاخته ایم

از دولت سودای تو بی منت مرگ

خود را ز خودی خویش پرداخته ایم

میرداماد
 

مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۸

 

با فقر ز دنیا نه عبث ساخته‌ایم

وز کشور دولتش برون تاخته‌ایم

کین سنگ غلط کرده ز گوهر در خاک

برداشته‌ایم و باز انداخته‌ایم

مشتاق اصفهانی
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۲۶۱ - پیام

 

ما ز خلوتکدهٔ عشق برون تاخته‌ایم

خاک پا را صفت آینه پرداخته‌ایم

در نگر همت ما را که به داوی فکنیم

دو جهان را که نهان برده عیان باخته‌ایم

پیش ما می‌گذرد سلسلهٔ شام و سحر

[...]

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۵ - جهان عمل

 

ما که اندر طلب از خانه برون تاخته ایم

علم را جان بدمیدیم و عمل ساخته ایم

اقبال لاهوری
 

اقبال لاهوری » پیام مشرق » بخش ۱۹۵ - جهان عمل

 

ما که اندر طلب از خانه برون تاخته ایم

علم را جان بدمیدیم و عمل ساخته ایم

اقبال لاهوری
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

گرچه دل سوخته و عاشق و جان‌باخته‌ایم

باز با این همه دل‌سوختگی ساخته‌ایم

اثر آتش دل بین که از آن شمع‌صفت

اشک‌ها ریخته در دامن و بگداخته‌ایم

با همه مقصد خیری که مرام من و تست

[...]

فرخی یزدی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۰

 

عشق یارب چه قماریست که نشناخته‌ایم

با وجودیکه به نزدش دل و دین باخته‌ایم

یوسفا ما به تماشای ترنج ذقنت

دست ببریده و بر خویش نپرداخته‌ایم

گرچه هم پنجهٔ شیریم بهنگام مصاف

[...]

صغیر اصفهانی