گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸

 

ساقی ز شراب حق پر دار شرابی را

درده می ربّانی‌ دل‌های کبابی را

کم گوی حدیث نان در مجلس مخموران

جز آب نمی‌سازد‌، مر مردم آبی را

از آب و خطاب تو‌، تن گشت خراب تو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰

 

امروز گزافی ده آن باده نابی را

برهم زن و درهم زن این چرخِ شَتابی را

گیرم قدحِ غیبی از دیده نهان آمد !

پنهان نتوان کردن مستی و خرابی را

ای عشق طرب پیشه خوش گفت خوش اندیشه

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

در آب فکن ساقی بط زاده آبی را

بشتاب و شتاب اولی مستان شبابی را

ای جان بهار و دی وی حاتم نقل و می

پر کن ز شکر چون نی بوبکر ربابی را

ای ساقی شور و شر هین عیش بگیر از سر

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۴

 

سمندر کرد اشک گرم من مرغان آبی را

ز گوهر چون صدف پر ساخت گردون حبابی را

بهاران را به غفلت مگذران چون لاله از مستی

غنیمت دان چو نرگس دولت بیدار خوابی را

شقایق حقه تریاک تا گردید، دانستم

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

مکن در کار گلشن جلوه‌های انتخابی را

مده بر باد رنگ و بوی گل‌های نقابی را

دلم در سینه تا پر می زند چشمش خبر دارد

نمی دانم کجا آورده این حاضر جوابی را

چه شد طفل است و خوابش می برد در دامن عاشق

[...]

اسیر شهرستانی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

نگه بر چهره نتوان کرد آن ترک شرابی را

یکایک چون در آتش افکند کس مرغ آبی را

هلاک گردش چشمی که از هر جنبش مژگان

عمارت می کند در کشور دلها خرابی را

فریب حسن هندی خورده ام دل مرده چون باشم

[...]

جویای تبریزی
 

وحدت کرمانشاهی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

یا میکده را دربند این رند شرابی را

یا چشم بپوش امشب مستی و خرابی را

تا گرد وجودم را بر باد فنا ندهد

از دست نخواهد داد این آتش آبی را

یکباره پریشان کرد ما را چو پریشان کرد

[...]

وحدت کرمانشاهی