گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۸

 

ای اشتیاق رویت از چشم خواب برده

یک برق عشق جسته صد سد آب برده

بر نطع کامرانی نور رخت به یک دم

دست هزار عذرا از آفتاب برده

چندین هزار عاشق بر روی تو درین ره

[...]

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

همه خلق جهان را خواب برده

ترا گویی که برفیست آب برده

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۱ - دگر بار رفتن دایه پیش هرمز

 

عروس آسمان را خواب برده

خروس صبحدم را آب برده

عطار
 

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۸ - حکایت کردن شاپور در پیش خسرو

 

دو چشمش جادوان را خواب برده

لبش از آب حیوان آب برده

سلیمی جرونی