گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۲ - درمدح همو گوید

 

شعله عزم او شهاب افتاد

قطره جود او سحاب افتاد

ذات صاحب چو بحر پاک آمد

گوهرش رشک در ناب افتاد

او چو پیش پدر شد از خجلی

[...]

سید حسن غزنوی
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۷

 

چشم مست تو که دی بر من بیتاب افتاد

تو نیفگندی، از آلودگی خواب افتاد

غمزه تیز به پیرامن چشمش گویی

تیغ خون است که در مهچه قصاب افتاد

مشتبه می شود قبله ز رویت، چه کنم؟

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۳۱

 

چو عکس روی تو در ساغر شراب افتاد

چه جای تاب که آتش در آفتاب افتاد

بجام باده کنون دست می پرستان گیر

چرا که کشتی دریا کشان در آب افتاد

بسی بکوی خرابات بیخود افتادند

[...]

خواجوی کرمانی
 

امیر شاهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

تا ز شب بر مهت نقاب افتاد

سایه بالای آفتاب افتاد

در رخم تا بناز خنده زدی

نمکی بر دل کباب افتاد

مردم دیده را ز مژگانت

[...]

امیر شاهی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

بر گلت از عرق گلاب افتاد

چون خیال قدت در آب افتاد

شد پریشان چو زلف مشکینت

ابر بر روی آفتاب افتاد

بر خیالت چو خیمه زد دل من

[...]

شاهدی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳

 

ز دست رفت دل و در پی شراب افتاد

فغان که مهر سلیمان ز کف در آب افتاد

به وعده کار فتاده ست عاشقان ترا

گذار قافله ی تشنه بر سراب افتاد

گذشت هجر به من، تا وصال او چه کند

[...]

سلیم تهرانی