مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۹
جلال الدین! نلت مدی الامانی
و ساعدک الزمان بلا توانی
خداوندا! می نوشین طلب کن
که در اقبال صد نوشین روانی
لقد نالت بک الایام فخرا
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۵۱
اتی النیروز یا ظل الاله
و من بجلاله الدنیا تباهی
و من خضعت له الافلاک طرا
خضوعا فی الاوامر والنواهی
زهی بر تو جهانداری و شاهی
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷
خسروا! دور فلک سخره فرمان تو باد
طاق گردون گرهی از خم ایوان تو باد
آفتابی که جهان غرقه احسان وی است
جای آسایش او سایه احسان تو باد
جرم مه را که چو نعلی است در آتش هر مه
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۲
ای شاه! یاور تو درین غم خدای باد
طبع تو شاد و تیغ تو عالمگشای باد
هر جا که رخت جاه و جلال تو افگند
آنجای عیش خانه و دولت سرای باد
این رنج دل که در تو رسید از قضای حق
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۶
ای شخص تو نشانه تیر محن شده
روحت به بارگاه صفا مرتهن شده
بی روی تو گرفته شکن روی آفتاب
وز رفتن تو سخن بی شکن شده
ببرید بند کیسه عمرت به دست قهر
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۷
ای که موج سینه تو غوطه دریا دهد
پرتو طبعت فروغ عالم بالا دهد
گر ضمیر غیب دان تو براندازد تتق
بس که تشویر عروس قبه خضرا دهد
محمد بن منور » اسرار التوحید » مدخل کتاب » بخش ۲
گر تنگ شکر خریدمینتوانم
باری مگس از تنگ شکر میرانم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۴
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۱۳
امروز بهرحالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسان است پیروزی آنجاست
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۱۳
همه جمال تو بینم، چو دیده باز کنم
همه تنم دل گردد کی باتو راز کنم
حرام دارم با دیگران سخن گفتن
کجا حدیث تو آمد سخن دراز کنم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۱۹
ای بیخبر از سوخته و سوختنی
عشق آمدنی بود نه آموختنی
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب اول - در ابتداء حالت شیخ » بخش ۲۴
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی یار قبلۀ هر کس حرم
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۵
فا ساختن و خوی خوش و صفراهیچ
تا عشق میان ما بماند بیپیچ
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۱
از بهر بتی گبر شوی عارنبو
تا گبر نشی ترا بتی یارنبو
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۱
از بهر بتی گبر شوی عار نبو؟
تا گبر نشی ترا بتی یار نبو؟
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۳
از دوست بهر چیز چرا بایدت آزرد
کین عشق چنین باشد گه شادی گه درد
گر خوار کند مهتر خواری نبود عیب
گر باز نوازد شود آن داغ جفاسرد
صد نیک بیک بد نتوان کرد فراموش
[...]
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۵
از دوست پیامآمد کاراسته کن کار
اینست شریعت
مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار
اینست طریقت
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۱۹
تو چنانی که ترا بخت چنانست و چنان
من چنینام که مرا بخت چنین است و چنین
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۳۳
مرا تو راحتمعاینه نه خبر
کجا معاینه آمد خبر چه سود کند
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل اول - حکایات کرامات شیخ » حکایت شمارهٔ ۳۵
هرآن شمعی که ایزد بر فروزد
کسی کش پف کند سبلت بسوزد