گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۳ - در هجو استاد رضای نجار

 

از تیشه هجو جان او بتراشم

وز رنده فحش جلد او بخراشم

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۶

 

ما می و کو کنار را کرده فدای یک نظر

بی کمک پیاده ای یا مددسواره ای

گر نظر علی بمن درفکند نظاره ای

از پس مرگ بخشدم زندگی دوباره ای

پیرو دلیل عاشقان آنکه ز نور معرفت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۷

 

تاریک شد جهان ز ملال نظرعلی

دریا گریست خون ز خیال نظرعلی

ابر آورد قطیفه ز نهار در کنار

گوید منم حال نظرعلی

مرغ آورد بدیعه شوریده آشکار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۸

 

سی چهل سال از این پیش و یا برتر از این

مادرم بود به گیتی نه چو مادرتر از این

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۰

 

من این نامه را نیک آراستم

کم و کاستش را به پیراستم

که از بینوا مؤبد عبدالعلی

بماناد تا حشر نامی جلی

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۴ - راز تیموری

 

یک آشوب عظیمی اندرین گیتی به دست آید

ز سوزش خاک در شیون ز دودش مصر مست آید

چو دود از مصر برخیزد بخشک و تر درآمیزد

بملک روم یعنی در زمین خور نشست آید

چنان بارد بسر هر تازه چرخی راز چرخ آتش

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۰

 

روزی ز جور خصم ستمگر ظلامه

بردم بنزد قاضی صلحیه بلد

دیدم سرای تیره و تنگی بسان گور

تختی شکسته در بن آن هشته چو لحد

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۱

 

خدا رحمت کند مرحوم حاجی میرزا آقاسی را

ببخشد جای آن برخلق احزاب سیاسی را

ترقی اعتدالی انقلابی ارتجاعیون

دومکراسی و رادیکال و عشقی اسکناسی را

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۲

 

فضا و ساحت عدلیه یارب از چپ و راست

تهی ز مردم دین دار و دین پرست چراست

بنای کج نشود راست گفته اند ولیک

بدست کج منشان این بنای کج شده راست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۵

 

طهماسب خداوند راستین

داردیم و کان در دو آستین

دریا ز یسارش برد یسار

گردون به یمینش خورد یمین

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۶

 

چند کشی جور این سپهر کهن را

چند بکاهی روان و خواهی تن را

مرد چو رخت شرف ندوخت بر اندام

باید پوشد بدوش خویش کفن را

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۸ - مدیح

 

در کاروان نواخت در آی آهنگ

شب بر کشید پرده نیلی رنگ

خورشید در ترازو شد پنهان

بی آنکه هیچ سنجد ازو جوسنگ

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۲۹

 

هژیر و نَغز و خوش ای بادِ نوبهار بِوَز

که دیرگاه به راهِ تو مانده چشمِ دخترِ رَز

پرندِ سبز به گلبن بپوش تا ما نیز

ز یادگار خزان برکنیم جامهٔ خز

بیا که رایت کیخسرو بهار رسید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۳۰

 

تا ساقی میخوارگان در جام صهبا ریخته

خون دل خم در قدح از چشم مینا ریخته

در سینه سیم سپید آکنده زر جعفری

در دیده الماس تر یاقوت حمرا ریخته

این باده را ترکی عجب در ماه شعبان و رجب

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱

 

ز بی‌دردان علاج درد خود جستن بدان ماند

که خار از پا برون آرد کسی با نیش عقرب‌ها

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۲

 

چند روزی پیش و پس شد ورنه از دور سپهر

بر سکندر نیز بگذشت آنچه بر دارا گذشت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۳

 

این رشته بی پیوند هر چند که یک تار است

در صومعه تسبیح است در میکده زنار است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۴

 

یک قطره ز آب گرم و یک ذره وفا

در چشم و دلت خدای داناست که نیست

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۵

 

تو چون بهاری و گیتی چو باغ و ما چو درخت

به جز بهار که پوشد بر این درختان رخت

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۶

 

رشت هم نیک است کاو از حمار گم شده

ارغنون آید به گوش مالک ار چه منکر است

ادیب الممالک
 
 
۱
۷۴۲
۷۴۳
۷۴۴
۷۴۵
۷۴۶
۷۷۰