گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۴ - در ولادت محمود حضرت احمد مختار و خلافت مسعود حیدر کرار

 

سخن مگو که نبینی ز هیچکس آزار

چرا که مهر خموشی است خاتم زینهار

یکی بگوی و دو بشنو که داده حضرت حق

دو گوش بهر شنو یکزبان پی گفتار

چو تیغ هر که سراسر زبان بود دائم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » مدایح » شمارهٔ ۱۶ - عید مولود امیر مومنان

 

بگاه شام که از ریو جادوی ریمن

فتاد خاتم جم در بدست اهریمن

بگور غار فرو رفت تا جور بهرام

بکام مار در افتاد نامور بهمن

فرو نشست چو از تاب شعله آتش مهر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۹۰ - پادشاهی آزرمیدخت

 

زنش را که خواندند آزرمیدخت

پس از وی نشاندند بر روی تخت

نخورد او ز شاهی خود نیز یر

پس از چارمه روزش آمد بسر

میرزا آقاخان کرمانی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » شب

 

دست بر زلفش زدم، شب بود، چشمش مست خواب

برقع از رویش گشودم تا درآید آفتاب

گفتمش خورشید سر زد، ماه من بیدار شو

گفت تا من برنخیزم، کی برآید آفتاب

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » ستمگر

 

هر قدر زلف تو ای سلسله مو سلسله دارد

به همان قدر دلم از تو ستمگر گله دارد

گفتی‌ام صبر نما تا ز لبم کام بگیری

آخر ای سنگدل این دل چقدر حوصله دارد

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » نقاش

 

کشید نقش تو نقاش و اشتباه کشید

به جای آنکه کشد آفتاب ماه کشید

به حسن حضرت یوسف کسی برابر نیست

به اوج سلطنت او را ز قعر چاه کشید

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » برزخ

 

دست برزخ گرفت و سوخت مرا

نیست این سوختن ز حکمت دور

هرکجا اوفتد بسوزاند

عکس خورشید از پس بلور

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » بدر

 

نموده گوشهٔ ابرو به من مهی لب بام

هلال یک‌شبه دیدم به روی بدر تمام

چو دیدمش به لب بام من به دل گفتم

که عمر من بود این آفتاب بر لب بام

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » آهو

 

مُردَم از حَسرَتِ آهورَوِشان و رَمِشان

من ندانم به چه تدبیر به دام آرَمِشان

نیک‌رویانِ جهان را چو سِرِشتَند ز گِل

سنگی اندر گِلشان بود همان شد دِلِشان

شاطر عباس صبوحی
 

شاطر عباس صبوحی » دوبیتی‌ها » اشک

 

چه شد که بر گل عارض گلاب می‌ریزی

ستاره بر رخ این آفتاب می‌ریزی

هزار دیده برای تو اشکریزان است

چرا تو اشک به مثال حباب می‌ریزی

شاطر عباس صبوحی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در اصفهان به اشارت قهرمان میرزای صارم الدوله که من‌بعد به سردار اعظم ملقب شده در هجو شیخ معروف به خن و خون گوید

 

گر به امر خدایگان جلال

به زبان آمده است خامه لال

نه عجب کز دم مسیحائی

جان در آید بآهنین تمثال

ای جناب اجل افخم راد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۲

 

اشکال رمل اینست و بس خواهی اگر ترتیب آن

لحن بقاع اعقفن، بغطج بود نرکیب آن

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۳ - قسم دیگر بلسان رمز

 

شکل رملی لام و حاء و باء و طاء و جیم و کاف

با سه نونست و سه عین است و دو همزه با دو قاف

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۴ - قسم دیگر بترتیب طبیعی

 

لحیان و حمره نصرت خارج بیاض و قبض

پس اجتماع و عتبه و انگیس و عقله گیر

قبض دخیل و کوسج و نصرت نقی خد

پس عتبه و طریق و جماعت همی پذیر

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۵ - فیما یتعلق بالکواکب

 

شکل انگیس و عقله ای فرزند

متعلق به جرم کیوانست

و آنچه مخصوص مشتری باشد

نصره الداخل است و لحیانست

همچنین حمره و نقی الخد

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۱ - گفتار میرزا صادق خان امیری - ادیب الممالک فراهانی

 

آن بت شوخ چشم مه سیما

نظم فرهنگ فرس جست از ما

فاعلاتن مفاعلن فعلن

شو به بحر خفیف چامه سرا

پاک یزدان و ایزد است خدا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۲ - بند دوم

 

بت من چه این داستان می سرود

ببحر تقارب تقرب نمود

فعولن فعولن فعولن فعول

چه خوش باشد این سنجه با چنگ و رود

گریوه بود پشته و نهر رود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۳ - بند سوم

 

بزن ای دلبر هر هفت کرده

نوای دوستی را هفت مرده

مفاعلین مفاعلین مفاعیل

هزج آغاز کن در هفت پرده

سروده و ستروع آهنگ است پرده

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۴ - بند چهارم

 

سپیده چو زد دامن چرخ چاک

پر از سیم و زر گشت دامان خاک

بت من ز بحر تقارب کشید

به گوش خرد گوهری تابناک

فعولن فعولن فعلون فعول

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » فرهنگ پارسی » شمارهٔ ۵ - بند پنجم

 

ای خطت چون تازه سنبل وی رخت چون تازه ورد

سنبل از رشک تو پیچان لاله از رنگ تو زرد

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات

از رمل این قطعه برخوان با نوای شاد ورد

اردکان قسمی از اشکال نجوم و خشم ارد

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۷۳۹
۷۴۰
۷۴۱
۷۴۲
۷۴۳
۷۷۰