گنجور

صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۵۱۲ - حرف الهاء

 

عبارت هاء ز ذات شاه جود است

وی از حیث ظهور است و وجود است

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱ - دیباچه و مقدمه

 

آنانکه بر ثبوتش برهان اقامه کردند

اظهار خودنمایی و اثبات خامه کردند

ای قطرهٔ سبکسر ز ادراک بحر بگذر

کاینجا ملوک یکسر تبدیل جامه کردند

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱ - دیباچه و مقدمه

 

هرچه‌ نه‌ پیوند یار بود بریدند

وآنچه‌ نه‌ پیمان دوست‌ بود شکستند

صفی علیشاه
 

صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر اول » بخش ۱ - دیباچه و مقدمه

 

ای بت‌ صاحبدلان مشاهده بنما

کت‌ همه‌ بینند و خویشتن‌ نپرستند

صفی علیشاه
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » دیباچه

 

دردا که ما ز مقصد خود دورتر شدیم

نزدیک‌تر هر آنچه نهادیم گام را

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » دیباچه

 

همه جان خواهد از عشّاق مشتاق

ندارد سنگ کم اندر ترازو

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » دیباچه

 

ای دل اهل ارادت به تو شاد

به تو نازم که مریدی و مراد

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » دیباچه

 

چشم مسافر چو بر جمال تو افتد

عزم رحیلش بدل شود به اقامت

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » دیباچه

 

فضل و هنر ضایع‌ست تا ننمایند

عود بر آتش نهند و مشک بسایند

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » دیباچه

 

شاه آزاده خسرو عادل

داور ابردست دریادل

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱

 

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد (حافظ)

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲

 

جلوه‌ای کرد رخش دید ملک عشق نداشت

عین آتش شد ازین غیرت و بر آدم زد (حافظ)

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲

 

فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان

بیار جام شرابی به خاک آدم ریز (حافظ)

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۳

 

نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل

آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست (سعدی)

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۴

 

مدعی خواست که آید به تماشاگه راز

دست غیب آمد و بر سینۀ نامحرم زد (حافظ)

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۵

 

سایهٔ معشوق گر افتاد بر عاشق چه شد

ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۰

 

چون چشم خدای بین نداری، باری

خورشید پرست شو! نه گوساله پرست

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۱۲

 

مرا حرام که خواند؟ که وقت خوردن من

حلال زاده برون آید از نتایج حرام!

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۱

 

در اول، نفس چون زنبور کافر داشتم لیکن

در آخر یافتم چون شاه زنبوران مسلمانش

عمان سامانی
 

عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۲۴

 

نه هر پرنده به پروانه می‌رسد در عشق

که بازماند اگر صد هزار پر دارد

عمان سامانی
 
 
۱
۷۱۹
۷۲۰
۷۲۱
۷۲۲
۷۲۳
۷۷۰