اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰
ای بجائی که پیش صورت تو
خانه بشکست نقشبند خرد
در نبندد شکسته بند قضا
هرکه را دست کین توشکرد
جامه ئی داد خازن تو مرا
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۱
ای یازده امهات و نه باب
نازاده خلف تر از تو فرزند
قهر تو دورخ نهاده بر زهر
لطف تو سه ضربه داده برقند
شیراجم از تو آسمان صید
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۲ - مدح رضا ابن محمود
رسید، کان مروت بقعر گوهر جود
رضا بن دین دریای مکرمت محمود
سخی کفی که سر بُعد چار عنصر را
دو نیر است یک انگشت او بمعنی جود
برای ختم مروت پس از ولادت او
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۳
باد معلوم رای تو که مرا
شهپر شب همی نرنجاند
خواهم اندر شرابخانه خاص
آنچه بیدار را بخواباند
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴
شهریارا، چو ادب یافت ز عدل توجهان
کرد کاری که نه نیکوست نگردد هرگز
چرخ دربان تو گشته است و جهان دارد عزم
که از این قاعده تا اوست نگردد هرگز
گر مرا دوست ندارد چو من او را چه عجب
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۵
الا ای برید روان، باد صبح
کت از خلد عار آید و گلشنش
چو آئی بدرگاه قاضی القضات
دعاهای بی حد رسان از منش
بگو، ای فلک با همه ارتفاع
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶
از چشمه عذب خلق گشتی
شوریده ز چشم شور مخلوق
با اینهمه خوشتری بچشمم
زین بیماری به چشم معشوق
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷
چهار چیز که اصل فراغت است و منال
نیرزد آن به چهار دگر در آخر حال
گنه بشرم ملامت عمل به خجلت عزل
بقا به تلخی مرگ و طمع بذل سؤال
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۸
چو دولت قدم کرده از سررسیدم
بعالی جناب تو مخدوم مفضل
مرا ازوحل پای در گل که درمان
نهاد از سر منع دستیم بر دل
بدینسان تو مداح نو را پسندی
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۹
افضل الدین ما صناعت طب
نیک داند همی کثیر و قلیل
چون رود در وثاق بیماری
ختم یاسین همی رود بدومیل
او ز در پای نا نهاده برون
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۰
مدتی تا در این جهان بودیم
هرزه گفتیم و باد پیمودیم
مردمان در عمارت افزایند
ما همه در خسارت افزودیم
ای بسا کز برای سود و زیان
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۱
مرا گر ز آب حیوان جرعه ریزند
چه عیب آید که در پای تو دردم
چو اطلس بر سر شاهان نشسته
نه قصب آمد که در پای تو بُر دَم
گر آهن بودم از سختی شکستم
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲ - لغز- چیستان
چیست آن معشوقه ای کاو نه زخاص است و نه عام
با حریفان سر بسر یکسان بود در ابتسام
گاه باشد چشم او در جامه های شعر زرد
گاه باشد فرش او بر فرشهای سیم خام
گاه در تیمار یاران گاه در تیمار خود
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۳
از غایت حسن تو و زغیرت چشم خود
پیدات نمی یابم پنهانت نمی بینم
گرچه زتومیگویم در گفت نمی آئی
ورچه بتو می بینم چون جانت نمی بینم
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۴
تعرضی مرسان ای زمانه عرض مرا
که مر تو را دگری هست و من همان دارم
گزند عالم پیر از بقاش دور که من
همه امید به اقبال این جوان دارم
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵
چرخ دولابی ام افکنده چویوسف درچاه
وای سیاره ی او کز نظر آرد رسنم
آب ناخورده از این برکه نیلوفر گون
همچو نیلوفر تا حلق چرا در لجنم
روی پرواز نمی بینم از این تنگ قفس
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۶
خوش کن بوعده ای دل من، گوخلاف باش
تا چشم انتظار بعمری برآن نهم
دست خوش توام، بزبان خوشم بدار
تا من بعمد نام تو بر هر زبان نهم
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۷
بدرد تازه هر ساعت مرا مشغول خود میکن
نه زین پیکار کم داری و نه بیکار بگذارم
بیک غم ابلهی باشد که از عشق تو بگریزم
چو یک غم بخشی ام جانا غمی دیگر طمع دارم
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۸
خسروا، بر بساط همت توست
قدم طبع آسمان سایم
چون وطن بر ستانه ی تو کنم
سر چرخ برین سزد جایم
شکر یزدان که عقد مدحت توست
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۹
شاها سموم فاقه نهالی من بسوخت
آبیم ده ز لطف که پروردهٔ توام
گر عالمم خراب کند غصه کی بود
چون ز آب و خاک نطق برآوردهٔ توام
در دست چرخ ناکس چون من بسی است لیک
[...]