میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۲ - جنگ های اردشیر در مغرب
وزان سو چو از مصر پرداخت شاه
به یونان فرستاد از نو سپاه
سپهدارشان ارتباز دلیر
که لیدی بدو داد فرخ زریر
تباک آن یل نامدار گزین
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۳ - شاهنشاهی زریر ثانی و شغاد برادرش
پس از وی زرکسیس بر شد به گاه
که او بود فرزند مهتر زشاه
مگر مادرش بود داماسپی
نژادش همی بود گشتاسبی
همانا برادرش بودی شغاد
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۴ - شاهنشاهی داراب بن بهمن
بیامد به سر تاج شاهی نهاد
بزرگان گرفتند گرد شغاد
ببستند و بردند نزدیک شاه
به خاکسترش کرد دارا تباه
چو دارا به تخت کیی بر نشست
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۵ - سرگذشت ساسان پور بهمن
برادر بد او را یکی شیرگیر
که ساسان همی خواندش اردشیر
زکار برادر دلش بررمید
که شه زادگان را همی سر برید
سراسیمه گردید از کار او
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۶ - سرکشی مصریان و جنگ داراب با یونانیان
سپس مصریان سر برافراشتند
زستراپ شه روی برکاشتند
جوانی که امیرته اش بود نام
سبک تیغ کین برکشید از نیام
ابر مصریان گشت فرمانروا
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۷ - شاهنشاهی اردشیر ثانی معروف به منسومون
پس از مرگ داراب شاه اردشیر
نشست از برگاه شاهی دلیر
هریدوت خوانده ورا منسومون
که بختش جوان بود و رایش فزون
به شهری که خوانند پارزگراد
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۸ - جنگ های اردشیر در خاک یونان
پس از کار سیروس در لیدیا
تژاو گزین گشت فرمانروا
ازونتاس داماد شاه اردشیر
به همراه بد با تژاو دلیر
چو تیسافرن سوی لیدی رسید
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۳۹ - جنگ های اردشیر در شیپر و کادوزین
دگر شیپریان سر برافراشتند
زفرمان شه روی برکاشتند
به شهر سالامین که بد پایتخت
اراکور را سرکشی بود سخت
شهنشاه کشتی بسی کرد ساز
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۰ - جنگ اردشیر با مصریان
سپس رفتن مصر را ساز کرد
در گنج های کهن باز کرد
زدریا و خشکی سپه بی شمار
سوی مصر راند از در کارزار
سپهبد بدی رشنواد دلیر
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۱ - شاهنشاهی اکوس (اخواست)
اکوس اندر آمد به تخت مهی
نشست از برگاه شاهنشهی
ستمکار و بدکار بود آن پسر
همی خواند خود را بنام پدر
به شهنامه اخواست خواند ورا
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۲ - فتوحات اخواست در فلسطین و مصر
بیاراست پس خویشتن، جنگ را
به خون تیزتر کرده بد جنگ را
سپهدار خود شد به نفس نفیس
نخستین بیامد به سوی فنیس
جهان جوی منتور آمد برش
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۳ - شمه ای از حال فیلپوس
فلیب دلاور به مکدونیا
در آن عصر بد حکم داری کیا
اگر چه به شه دادی او باژ و ساو
ولی کس به زورش نمی داشت تاو
همه ملک یونان به دست آورید
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۴ - کشته شدن اخواست
وزین روی اخواس در عیش و نوش
به سر برد در بابل و گه به شوش
همه کار لشگر به منتور داد
نیاورد از کین دیرینه یاد
یکی خواجه اش بود بس ناسپاس
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۵ - شاهنشاهی ارزاس
بیاراست پس تاج الماس را
نشانید بر تخت ارزاس را
که شه را یکی پور بد خردسال
دگر دوده را کشت آن بد سگال
چو سالی دو ارزاس شاهی نمود
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۶ - شاهنشاهی دارای سوم معروف به کودمانس
یکی مرد بد خودسر و بد کنش
که خواندند او را همی خود منش
به چاپاریش می گذشتی زمان
بدین خواجه اش دوستی بد نهان
به ارمینیه ساختش حکمدار
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۷ - آمدن اسکندر به ایران
دویم سال از شاهیش چون رسید
سکندر سپه سوی ایران کشید
سپاهی زیونانیان صد هزار
گزین کرد جنگ آور و نامدار
زدریا سوی آسیا برگذشت
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۸ - جنگ نخستین دارا با اسکندر
چو از کار لیدی بپرداخت باز
به سیلیسیا رفت با برگ و ساز
وز آن روی دارا سپاهی گران
بخواند و بیاورد از هر کران
زایران و توران مهان را بخواند
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۴۹ - دیگر باره لشکر آراستن دارا
دگر باره دارا سپه کرد ساز
زهر کشوری خواست گردن فراز
زساسا و از بلخ و از پارتا
زارکوش و هرکانی و پارسا
زکادوزن و مدیه و اوجهی
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۵۰ - نامه دارا به اسکندر و پاسخ آن
چو بر چرخ گردون رسید افسرش
یکی نامه آمد زدارا برش
نبشته بدو اندر آن خوب و زشت
به دوزخ بیامیخته از نهشت
گر این گونه رفتار جز سرزنش
[...]
میرزا آقاخان کرمانی » نامهٔ باستان » بخش ۵۱ - جنگ دوم دارا با اسکندر و گریختن دارا
چو برخواند دارا بسی شد دژم
به جنگ اندران رای زد بیش و کم
درم داد و روزی دهان را بخواند
سپه را سوی دشت اربیل راند
به هامون اگر بود شیب و فراز
[...]