گنجور

 
میرزا آقاخان کرمانی

وزین روی اخواس در عیش و نوش

به سر برد در بابل و گه به شوش

همه کار لشگر به منتور داد

نیاورد از کین دیرینه یاد

یکی خواجه اش بود بس ناسپاس

که خوانندنش مصریان باگواس

نژادش زافریک و رویش سیاه

همه کار کشور بدو داد شاه

به زهر اندر آن شاه را کشت خوار

به خنجر تنش کرد پس پارپار

به آتش همی سوخت فرخ سرش

به گربه خورانیدی آن پیکرش