صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۲۷ - انصداع الجمع
اگر داری تو قلب و سمع بشنو
بیان انصداع الجمع بشنو
ظهور کثرت اندر وحدتست آن
پس از جمع اعتبار فرقتست آن
بمعنی فرق بعد از جمع اینست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۰ - باب الابواب
نکو دریاب شرح باب الابواب
که آن توبه است نزد اهل آداب
شود در خانه داخل هر کس از در
ز توبه یافت سالک راه و رهبر
ز سر توبه هر کس گشت آگاه
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۱ - البارقه
شود ظاهر بسالک در اوایل
یکی نوری و گردد زود آفل
مرا آنرا بارقه خوانند سلاک
که بر دل همچو برق آید ز افلاک
ز افلاکم غرض گردون روحست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۲ - الباطل
ز باطل گر بپرسی جز عدم نیست
عدم را هیچ وصفی در قلم نیست
همه حق است و حق عین وجود است
جز او نبود که در غیب و شهود است
عدم باشد جز او یعنی که باطل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۳ - البدلاء
ز بدلا یعنی ابدال مکرم
رجاع سبعه در اطراف عالم
شنو رمزی از ایشان چونسفر کرد
یکی آید بجای او دگر مرد
جسد را ور نهد برجای شاید
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۴ - البدنه
بود بدنه از آن نفسی کنایت
که کرد از سیر منزلها حکایت
کند قطع منازل هم مراحل
هم اثقال معانی راست حامل
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۵ - البرق
بود برق آن ضیائی کاولین کار
شود لامع بعبد از شرق انوار
کشاند سوی قرب حضرت او را
دهد در سیر فیالله نصرت او را
شود هم موجب طی مراحل
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۶ - البرزخ
بود برزخ گرت با من بود دل
خود آنکو بین شیئین است حایل
از آن تعبیر برکون مثالت
نمایند اهل تحقیق و کمالت
بود مابین اجسام کثیفه
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۷ - البرزح الجامع
دگر از برزخ جاکع بتفسیر
کنم در واحدیت بر تو تعبیر
خود آن اول تعین در کلامست
در آن برزخ مرایابی ظلامست
بود این برزخ اولی و اعظم
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۸ - البسط
بود بسط آن ورود ناگهانی
بقلب از غیب سلطان معانی
دلیل بّر و اکرام و قبول است
نشان انس و لطف بیغلولست
گر از مکری نباشد نیک حالیست
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۳۹ - البصیره
بصیرت قوه قدسی است بر دل
بمانند بصر بر نفس عاقل
شود روشن بنور قدس شاهی
باو بیند حقایق را کماهی
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۰ - البقره
بقر دارد حدیث از نفسر مرتاض
که استعدادش این باشد ز فیاض
کبش خوانند در اول ملوکش
دگر بدنه پس از اخذ سلوکش
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۱ - البوادر
بوادر فجئهئی باشد که بر دل
ز غیب آید بقبض و بسط سائل
اگر باشد بوادر برگشایش
ورودش روشن آید در نمایش
وگر بربستگی باشد ورودش
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۲ - بیتالحکمه
ز بیت الحکمه کان قلبی بود خاص
اگر پرسی بود غالب با خلاص
هر آن قلبی که اخلاصش فزونست
فزون حقش بحکمت رهنمونست
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۳ - بیتالمقدس
ز بیتالمقدس بشنو قلب طاهر
بود آن از تعلقهای ظاهر
مطهر باشد از رجس علایق
مقدس از قیود ناموافق
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۴ - بیتالمحرم
بود بیتالمحرم قلب کامل
در او جز حق نگردد هیچ داخل
حرام است اینچنین دل غیر حقرا
نباشد راه در وی ما خلق را
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۵ - بیتالعزه
بیتالعزه آنک اهل دل آمد
اگر پرسند قلب واصل آمد
شود حال فنا او را چو حاصل
بود اندر مقام جمع داخل
فنا باشد مقام عز و اکرام
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۷ - التانیس
بود تانیس بر ظاهر تجلا
مرید مبتدی را در تولا
تجلی فعلی است این نزد اصحاب
شود ظاهر بصورتهای اسباب
تجلیها که سند هر تأنیس
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۸ - التجلی
تجلی جلوه غیبالغیوبست
که ظاهر نور او اندر قلوبست
تجلی ذاتیست اول به اثبات
که در وحدت تجلی کرد للذات
ظهور از ذات خود بر ذات خود کرد
[...]
صفی علیشاه » بحرالحقایق » بخش ۴۹ - التجلی الشهودی
تجلی شهودی آن ظهور است
که از حقل جلوهگر بر اسم نور است
در اینجا شد ظهور ذات سبحان
یکی با صورت اسماء بر اکوان
دم رحمن که ایجاد خلایق
[...]