گنجور

 
صفی علیشاه

بود بسط آن ورود ناگهانی

بقلب از غیب سلطان معانی

دلیل بّر و اکرام و قبول است

نشان انس و لطف بی‌غلولست

گر از مکری نباشد نیک حالیست

غنیمت دان که بس فرخنده فالیست

گهی باشد که محض امتنان است

بدل از وی بس آفات و زیانست

چه برنا اهل لطف پادشاهی

ندارد بهر او غیر از تباهی

ولی چون در مقام قابل آید

مراد دل زشاهش حاصل آید

زحال خود به بسطی برنگردد

لبش گر بحر نشود تر نگردد

اگر در قلب خود بینی گشایش

نظر کن تا نباشد آزمایش