گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در تهنیت خطان و تطهیر شاهزاده آزاده عباس میرزا ثمره الفواد شهریار ماضی محمدشاه غا‌زی طاب ثراه فرماید

 

این چه جشنست ‌کزو جان جهان در طرب است

در نُه افلاک از او سور و سرور عجب است

چرخ در رقن و زمی سرخوش ویتی سرمست

راست ‌پرسی طرب اندر طرب اندر طرب است

ملک آباد و دل آزاد و خلایق دلشاد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ا‌لله ثراه فرماید

 

در چشم منست آنچه به رخسار تو آب است

در جسم منست آنچه به ‌گیسوی تو تاب است

دل بی‌تو بسی تنگتر از سنهٔ چنگ است

جان بی‌تو بسی زارتر از زیر رباب است

بر ما به تکبر نگری این چه غرورست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - و‌له ایضاً مدحه

 

دارد اگرچه بر همه‌کس روزگار دست

دارد به پیش دست و دل شهریار دست

شاه جهان بهادر دوران حسن شه آنک

دارد به خسروان جهان ز افتخار دست

شاهنشهی‌ که بیرون نامد ز آستین

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - وله ایضاْ فی مدحه

 

باز این تویی شهاکه جهانت مسخرست

بر تارکت ز مهر جهانتاب افسرست

باز این منم ‌که طبع روانم سخن‌سر است

شیرشن کلام من به مثل تنگ شکرست

باز ای‌ تویی شها که سزاوار تست مدح

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - ‌در ستایش کهف الادا‌نی و‌لاقاضی وزیر بی‌نظیر حاجی آقاسی طاب ثراه

 

بر دلم صدهزار نیشترست

بلکه از صدهزار بیشترست

شرح یک ماجرا ز دردسرم

موجب صدهزار درد سرست

پیکرم آنچنان شدست ضعیف

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - و له ایضاً فی مدحه

 

عاشق بی کفر در شرع طریقت‌کافرست

کافری بگزین گرت‌شور طریقت‌در سرست

کفر دانی چیست آزادی ز قید کفر و دین

آوخا زین قید آزادی‌که قید دیگرست

نور ایمان مضمرست ای خواجه در ظلمات کفر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - د‌ر مدح سلطان ماضی محمدشاه غازی و حاج میرزا آقاسی

 

هستی دو وجه دارد مخفی و ظاهر است

کاندر وجود واجب و ممکن مصور است

از واجبست خالق و از ممکنست خلق

چون معنی‌ کلام‌ که مخفی و ظاهر است

خالق ز خلق هیچ دارد گزیر ازانک

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - د‌ر ستایش شاهزاده ی آزاد‌ه اعتضادالسلطنه علیقلی میرزا دام اقباله فرماید

 

تا لاله به باغ و گل به ‌گلزارست

میخواره ز زهد و توبه بیزارست

بر لاله به بانگ چنگ می‌خوردن

عصیان‌گذشته را ستغفارست

امروز نشاط مل به از دی بود

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲

 

که جلوه‌ کرد که آفاق پر ز انوارست

که رخ نمود که ‌گیتی تمام فرخارست

که لب‌ گشود ندانم‌ که از حلاوت او

به هرکجا که نظر می‌کنم نمکزارست

دگر ‌که آمد و زنجیر دل ‌که جنبانید

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - د‌ر ستایش شاهزادهٔ علیین و ساد‌ه فرمانفرما فریدون میرزا طاب ثراه فرماید

 

گاه ط‌رب و رو‌ز می و فصل بهارست

جان خرم و دل فارغ و شاهد به‌کنارست

باد سحر از آتش گل مجمره سوزست

خاک چمن از آب روان آینه‌دارست

تا می‌نگری کوکبه ی سوری و سرو است

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - و له ایضاً فی مدحه

 

روز می و وقت عیش وگاه سرورست

یار جوان می ‌کهن خدای غفورست

میل و سکون شوق و صبر ذوق و تحمّل

شعله‌و خس‌برق و دشت‌سنگ و بلورست

بادیه پر سنگ و وقت تنگ و قدم لنگ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در گله از حاج اکبر نواب و مدح فخرالعلماء و ذخرالفضلاء ابولحسن الفسوی الشهیر به خان داماد فرماید

 

ترک من آفت چینست و بلای ختن است

فتنهٔ پیر و جوان حادثهٔ مرد و زن است

در بهر زلفش یک کابل وجدست و سماع

در بهر چشمش یک بابل سحرست و فن است

دوش تا صبح به هر کوچه منادی ‌کردم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - و‌له ایضاً فی مدحه

 

ملک ز انصاف شه بهشت برین است

دوزخیم بالله ار بهشت چنین است

گرمی بازار دین چنانکه در اقلیم

کفر وقایع نگار دین مبین است

منت بیمر خدای عزوجل را

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » بخش ۴۷ - د‌ر فتح شهر یزد به اهتمام امیرزاد‌هٔ آزاد‌ه هلاکوخان بن شجاع‌السلطنه و تفنن به مدح حسینعلی میرزا ملقب به فرمانفرما و شجاع‌السلطنه رحمه‌لله علیهما

 

تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت

کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت

خسرو غازی هلاکوخان‌ که از هر حمله‌ای

پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت

کرد تنها فتح یزد از یاری یزدان ولی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - در مدح شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا طاب ثراه فرماید

 

باز با صعوه ندانم ز چه رو رام ‌گرفت

بازگیتی مگر از عدل شه آرام‌گرفت

آنکه چون آتش آین سوخت به مه‌تاب افکند

وآنکه چون مجمره افروخت ز جم جام‌ گرفت

حامی ملت اسلام حسن شه‌ که به دهر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در ستایش حاجی آقاسی رحمه‌الله فرماید

 

شب ‌گذشته‌ که آفاق را ظلام‌ گرفت

ز تاب مهر زمین رنگ سیم خام‌ گرفت

شب سیاه چو دزدان ز تاب ماه‌کمند

به کف نهاد و همی راه کوی و بام گرفت

به سام روز مگر نوح دهر نفرین کرد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - د‌ر مدح محمد شاه غازی رحمه‌الله فرماید

 

عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت

صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت

این با طرب و خرمی و فرخی آمد

وان با کرب و محنت و رنج و مرضان رفت

عید آمد و شد عیش‌ و نشاط و طرب آغاز

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - و له ایضاً فی مدحه

 

بهادر شه ای شهریاران ‌غلا‌مت

قضا و قدر هردو در اهتمامت

به خاصان درافتاده غوغای عامی

ز ادراک خاص و ز انعام عامت

جهان آفرین زافرینش ندارد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - در ستایش حسین خان خازن شجاع السلطنه گوید

 

تا ابد چشم بد ازگنجور دارا دور باد

بحر وکان خالی زگنج همت‌گنجور باد

آن حسین اسم حسن رسمی ‌که چشم روزگار

از می مینای مهرش جاودان مخمور باد

آنکه ‌چون معمار جودش قصد آبادی‌ کند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مطایبه و تخلص به ستایش شاهنشاه فردوس آرامگاه محمد شاه طاب ثراه گوید

 

هر زمانم‌ که به آن ترک سر و کار افتد

صلح خیزد ز میان‌ کار به پیکار افتد

من به عمد از پی صلح همی جویم جنگ

کز پی صلحم با بوسه سر وکار افتد

نفسم بر دو یک افتد ز سبکروحی شوق

[...]

قاآنی
 
 
۱
۳۱۴
۳۱۵
۳۱۶
۳۱۷
۳۱۸
۳۷۶