گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - قصیده در مدح میرزا جعفر وزیر

 

ایا نسیم صبا، کت مبارک است قدوم

مبارکی و قدوم تو لازم و ملزوم

ز شاهدانت، پیغام شهد و من محرور

ز گلرخانت ره آورد ورد و، من مزکوم!

نه مایلم بسر زلف مشکسای ایاز

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۳ - در تهنیت فرزندان فرماید

 

صباح عید صبوحی طلب، صحیح و سقیم

یکی به فتوی عقل و، یکی به حکم حکیم

کشیده رخت به میخانه، چون به کعبه حجیج

دویده هر سو مستانه، چون به باغ نسیم

به ناگه، از طرفی شد، عمارتی پیدا؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح مسیح عهد و بطلمیوس عصر اقلیدس دوران میرزا محمد نصیر طبیب فرموده

 

فرود آمد چو شاه اختران، زین نیلگون توسن

افق را نعل سیمین هلال افتاد بر دامن

شب آمد شد سلیمان فلک در خلوت مغرب

فروزان حلقه ی انگشتری ز انگشت اهریمن

گریزان شد ز ضحاک فلک، جمشید خور اینک؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - وله قصیده

 

شاها ز کاسه ی سر دشمن، شراب خواه؛

وز بانگ کوس فتح، نوای رباب خواه

چون شاهباز، از پر کبکان اتاقه زن

چون شرزه شیر، از دل گوران کباب خواه

از لعل، آنکه آب ز مینای خضر ریخت؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۶ - قصیده در مدح شاه غریب

 

پیش که شاه اختران، تیغ کشد به لشکری؛

خیز مگر به برق می، برقع صبح بردری

پیش که صبح از طرب، خنده کند به زیر لب؛

خیز که در وداع شب، جام به گریه آوری

پیش که پرتو افگند، مهر به دشت خاوران؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - قصیده در تعریف میرزا نصیر طبیب اصفهانی

 

از صفاهان، بوی جان آید همی؛

بوی جان از اصفهان آید همی!

اصفهان، مصر و چو مهر، از خانه صبح

یوسفی بر هر دکان آید همی!

رشته ی جان برکف، آنجا زال چرخ!

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - قصیده در تعریف احمدخان خویی دنبلی - ماده تاریخ ۱۱۹۱ ه.ق

 

چو مهر باختری، همچو ماه کنعانی

شد از فسون زلیخای چرخ زندانی

برادران حسود ستارگان دادند

ز دست، یوسف خورشید را بارزانی

برآمد از افق شرق مه، چو بن یامین؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۹ - و له طاب ثراه

 

ای تو ثانی مه کنعانی

نه، تو اول، مه کنعان ثانی!

ای که ایزد بتو و خوبان داد

رتبه ی یوسفی و اخوانی

ای غمت، مایه ی عشق ابدی

[...]

آذر بیگدلی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱

 

هوا باد و هوس باران طمع خاک و خطر خضرا

در این گلشن زهی نادان که بندد دل گشاید پا

مرا از طرف این هامون نشد حاصل جز این کاکنون

بپا دارم بسی منت ز خار و بر سر از خارا

در این سودا اگر سودی بود در نیستی باشد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲

 

چیست آن روشندلی کز تیره سنگش گوهر است

عاشقی روشن ضمیر و دلبری سیمین بر است

گه دلش از سنگ و گه ز آهن ولی سنگین دلش

از دل عشاق و طبع دلبران نازکتر است

ساده لوح و پاکدل چون عاشقان آمد ولی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳

 

این همان ساحت جنت اثر است

باجنانی و جهانی دگر است

این روانست روان یا آب است

این حیات است عیان یا شمر است

بر سر خاره گل بیخار است

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴

 

باد نوروزی مگر از کوی جانان می‌رسد

کز شمیمش بر تن افسردگان جان می‌رسد

باز فراش صبا در مقدم سلطان گل

از پی آرایش بستان شتابان می‌رسد

سبزه تا آرد خبر از گل به بلبل در چمن

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

بزم غیب از شمع ذاتش چون منور داشتند

پرده داران صفاتش پرده بر در داشتند

خواست بر نامحرمان پیدا شود حسن ازل

محرمانش صد ره از اول نهان تر داشتند

شاهدان غیب را دادند اطوار ظهور

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶

 

بشکل جام می آمد هلال عید پدید

اشارتیست که دور هلال جام رسید

کسی ندیده قرین مهر با هلال و کنون

ز شکل جام و می آمد هلال و مهر پدید

چه نقشهای غریب و چه رنگهای عجیب

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷

 

طلع الصبح و فاضت الانوار

یکی از خفتگان نشد بیدار

پند گیرید چند ازین غفلت

شرم دارید تا کی این پندار

ای بس آزادگان سرو خرام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸

 

عید است و دارد هر کسی فکر نثار مجلسی

گیرم تو از زر مفلسی گوهر فشان جای زرش

قانون مدحت ساز کن مدح ملک آغاز کن

درج معانی باز کن گوهر فشان شو بر درش

در شاد باش عید همایون و ستایش شاه

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹

 

بر لاله ژاله میچکد از ابر مشکفام

خوشتر ز ژاله باده و بهتر زلاله جام

صبح است و بزم عید و می و مطرب و نبید

دولت مدید و بخت سعید و جهان بکام

گلزار را طراوت و ایام را نشاط

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰

 

سوی تهران خویش را از اصفهان آورده‌ام

یا که از گلخن مکان در گلستان آورده‌ام

یا که از دارالحوادث بار رحلت بسته‌ام

رخت هستی جانب دارالامان آورده‌ام

یا که گویی از بلای زاهدان جان برده‌ام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱

 

ای آنکه وصفت راهمی برتر زامکان دیده ام

حس و هم چون بیند ترا دروهم زانسان دیده ام

از پایه ی قدرت همی کامد فزونتر هر دمی

در درگهت کانرا همی برتر زکیوان دیده ام

هر شام دامان فلک پر ز اشک خونین شفق

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲

 

زیباترین اشیا فرخ‌ترین اعیان

از هرچه هست پیدا وز هرچه هست پنهان

از مرغ‌ها هزار است از وقت‌ها سحرگه

از فصل‌ها بهار است از نوع‌هاست انسان

از عهدها شباب است از آب‌ها شراب است

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۳۰۴
۳۰۵
۳۰۶
۳۰۷
۳۰۸
۳۷۳