شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹
عیسی گردون نشین تابع تو در ازل
موسی دریا شکاف امت تو لم یزل
مهر منور نقاب از هوس روی تو
بر رخ مه می کشد نقش خیالت بحل
پیر خرد طفل وار آمده در مکتبت
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰
دُرد دردش خورده ام تا صاف درمان یافتم
دل ز جان برداشتم تا وصل جانان یافتم
کار جمعی شد پریشان در هوای زلف او
گرچه من جمعیت از زلف پریشان یافتم
عارفانه آمدم از غیب و در غیبُ الغیوب
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ (مهدی نامه)
قدرت کردگار میبینم
حالت روزگار میبینم
حکم امسال صورت دگر است
نه چو پیرار و پار میبینم
از نجوم این سخن نمیگویم
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲
گفتیم خدای هر دو عالم
گفتیم محمد و علی هم
گفتیم نبوت و ولایت
در ظاهر و باطنند باهم
آن بر همه انبیاست سید
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳
عاشقانه گر بیابی جام جم
همدم او باش چون ما دم به دم
جام جم شادی جم یکدم بنوش
دم به دم در دم به دم در دم به دم
کرد عیسی مرده را زنده به دَم
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴
سالها در سفر به سر گشتیم
عاشقانه به بحر و بر گشتیم
تا ببینیم نور دیدهٔ خود
پای تا سر همه نظر گشتیم
گرد بر گرد نقطهٔ وحدت
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵
در راه خدا بسی دویدیم
تا باز به خدمتش رسیدیم
در هر برجی چو شاهبازی
پرواز کنان روان پریدیم
رفتیم به سوی می فروشان
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶
دم به دم دم از ولای مرتضی باید زدن
دست دل در دامن آل عبا باید زدن
نقش حُب خاندان بر لوح جان باید نگاشت
مُهر مِهر حیدری بر دل چو ما باید زدن
دم مزن با هر که او بیگانه باشد از علی
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷
ای دل ار عاشقی بیا از جان
دلبر از جان بجو ز جان جانان
حکمت این حکیم را بنگر
که در آن می شود خرد حیران
یک زمان خلوت خوشی سازد
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸
نقش رویش خیال تا بسته
این چنین کس خیال نابسته
جلوه داده جمال معنی را
صورتی در خیال ما بسته
رو نموده ربوده دل از ما
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰
حبیبی سیدی یا ذالمعالی
سوالله عند شمسی کالظلالی
خیالی نقش بسته عالمش نام
نمودی در خیالی آن جمالی
و عینی ناظر من کل وجه
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱
آن امیرالمؤمنین یعنی علی
وان امام المتقین یعنی علی
آفتاب آسمان لافتی
نور رب العالمین یعنی علی
شاه مردان پادشاه ملک و دین
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲
جام گیتی نما علی ولی
معنی انبیا علی ولی
در ولایت ولی والا قدر
سرور اولیا علی ولی
ابن عم رسول و دامادش
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳
هر که دارد با علی یک مو شکی
نزد شیر حق بود چون موشکی
کی تواند با علی کردن مصاف
خارجی گر لشگرش باشد لکی
هفت دریا با محیط علم او
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴
گر در این بحر آشنا یابی
عین ما را به عین ما یابی
دردمندی اگر دوا جوئی
درد می نوش تا شفا یابی
گر وصال خدای خود طلبی
[...]
شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵
خرد پیمانهٔ انصاف اگر یک بار بردارد
بپیماید هر آن چیزی که دهقان زیر سر دارد
خرد عقل است و پیمانه قناعت نزد درویشان
برو مجمل مفصل کن خرد این زیر سر دارد
تو را معلوم گرداند ازین دریای ظلمانی
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۱
به ذات پاک خدای کریم بی همتا
که از اراده او گشت سر «کن » پیدا
به خالقی که منزه ز کل مخلوق است
به عاشقی که به عشق لقا بود شیدا
به حاکمی که به حکمت متابعت فرمود
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۲
آن روضه مقدس و آن کعبه صفا
آن مرقد مطهر و آن قبله دعا
آن قبه منور با رفعت و شرف
کو، هست عرش منزلت و آسمان بنا
دانی که چیست؟ قبله حاجات جمله خلق
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳ - فتوت نامه
فتوت خلق و احسان است که هست آن احسن الحسنی
فتوت راه مردان است چه در صورت چه در معنی
فتوت دار آن باشد که او در ظاهر و باطن
بود تسلیم چون سلمان، بود با درد بودردا
فتوت دار آن باشد که او در راه حق دایم
[...]
نسیمی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۴
یارب به حق مصطفی سلطان جمع انبیا
تاج الوری نورالهدی شمس الضحی بدرالدجی
یارب به حق حیدر صفدر امیرالمؤمنین
تاج سپهر «هل اتی » خورشید برج «انما»
یارب به حق فاطمه ام الحسین والحسن
[...]