گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۱

 

گر حکم جهان زیر نگین داشتمی

بر خاک درت نثار چین داشتمی

زآنجا که تویی مرا چنین می داری

گر من توَمی تو را چنین داشتمی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۲

 

چون دید دلم که شکل موزون داری

خود را به تو داد تا توَش چون داری

دل جام جهان نماست نه جام شراب

کش روز و شب از فراق پرخون داری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۳

 

ای باد اگر گذر کنی بر صرصر

از من سخن[ی] به یار سیمین بربر

کاو گفت تو را که ای بت حیلت گر

گر هست غمت پس غم من بهتر خور

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۴

 

گفتم طربی به صد دل و دین بخرم

هان تا که فروشد، من مسکین بخرم

جایی برسید درد دل، گر یابم

مرگی به هزار جان شیرین بخرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۵

 

دل را چو فتاد با غم عشق تو رای

چندانک توانی به غمش می افزای

تا جان دارم دست من و دامن تو

زین سر نروم تا که بُباشم برپای

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۶

 

بی وصل توَم مباد هرگز نفسی

جز درد توَم مباد فریادرسی

عمر من اگر زهجر کوتاه شود

بالای دراز تو بماناد بسی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۷

 

من معذورم اگر شوم هرزه درای

با عشق تو عقل کی بماند برجای

چون مظهر مظهرت منم در همه جای

شاید که به من فخر کند خلق خدای

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۸

 

پرسید زدل دیده که گر ناشادی

در من ره خونابه چرا نگشادی

دل گفت تو جرم خویش بر ما چه نهی

در دام بلا به پای خود افتادی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۵۹

 

هر روز دلم در طلب دلداری

بنهاده به نزد خویشتن بازاری

هر جا که شکر لبی و گل رخساری

ما را همه درخور است مشکل کاری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۰

 

چشمت که زناز می کند رعنایی

لالایی او به حاجبان فرمایی

هر چند که حاجبانش لالا باشند

لایق نبود به حاجبان لالایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۱

 

چون است به درد دیگران درمانی

آنگه که به درد ما رسی درمانی

من صبر کنم تا تو ازو درمانی

آیی به درم چو حلقه بر در مانی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۲

 

ای شب مدد جان و جوانیم تویی

سرمایهٔ عمر جاودانیم تویی

نی نی غلطم تو را چرا بد گفتم

شک نیست که روز زندگانیم تویی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۳

 

با ما خبری نداری ای بینایی

از روی تو گل همی کند رعنایی

گر تو رخ خویش را به گل بنمایی

چون بلبل مست گل کند رسوایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۴

 

ای سوخته و ساخته در کار تو من

ای جان و دلم باخته در کار تو من

عقل و خرد و هوش و دل و دیده و دین

یک یک همه در باخته در کار تو من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۵

 

سهل است مرا یاد تو افزون کردن

یا دامن دل را سگ پرخون کردن

این آسان است لیک بس دشوار است

سودای تو از دماغ بیرون کردن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۶

 

هرگز نرود مهر تو پاک از دل من

گر نیز شود زیر زمین منزل من

صد سال برآید و بپوسد تن من

هم بوی وصال تو دمد از گل من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۷

 

امروز چنان گفت نگارم با من

کاین سوز نمی رسد به هر تردامن

بی خود شو اگر نشست خواهی با من

کاینجا منم و تو یا تو گنجی یا من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۸

 

بنگر تو بدان ماه فروز دل من

باور نکنی قصّهٔ سوز دل من

این واقعه را کسی تواند دانست

کاو خفته بود شبی به روز دل من

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۶۹

 

ای عادت تو وعدهٔ باطل دادن

در جام شکر شربت قاتل دادن

وآن زلف شکستهٔ تو را دادم دل

کز لطف بود شکسته را دل دادن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الحادی عشر: فی الطامات و فی الاقاویل المختلفة » الفصل الثانی - فی الاقاویل المختلفة خدمة السلطان » شمارهٔ ۷۰

 

دل را چه محل کاو بپذیرد غم او

جان را چه خطر بود که گیرد کم او

حاصل زجهان دمی است یا دم زدنی

باری چو زدم نمی گریزد دم او

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۳۹
۱۳۴۰
۱۳۴۱
۱۳۴۲
۱۳۴۳
۶۴۶۲