گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۵۶

 

ای دلبر قصّاب نه سر می دهیَم

نه شاخ امید هیچ بر می دهیَم

ناخورده زگرد رانِ وصل تو هنوز

در هجر چه گردن و جگر می دهیَم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۵۷

 

سرمایهٔ عمر عاقلان یک نفس است

پس همنفسی جو که جهان یک نفس است

با همنفسی گر نفسی دست دهد

مجموع حساب عمر آن یک نفس است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۵۸

 

مردار چه به کار خویش سرگردان است

هم چارهٔ او ازو بود گردانست

نامرد بود که او نسازد با کس

آن کس که بساخت با همه مرد آن است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۵۹

 

خه خه به چه گشته ای چنین دشمن دوست

وه وه به کدام مذهب این شیوه نکوست

رَو رَو که شکایت تو ناگفته به است

بس بس که حکایت تو ناکرده نکوست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۰

 

اینها که زاسرار قدَر بی خبرند

بی هیچ بهانه دشمن یکدگرند

ما با همه شیوه ای بسازیم ولیک

چه سود که جمله خلق کوته نظرند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۱

 

گل گفت چو رخت ما به صحرا فکنند

وز رنگ وجود بوی بر ما فکنند

وانگه چو منی دیر به دست آمده را

در شرط کرم هست که در پا فکنند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۲

 

یاری که به وقت کار در کار آید

وی را چو طلب کنی دل افگار آید

این یار که بار تو کشد کم یابی

گر بار کشی جمله جهان یار آید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۳

 

ای دل همه آن بکن که رایت باشد

جایی منشین که آن نه جایت باشد

تا بتوانی رفیق درویش گزین

کاو در همه عمر خاک پایت باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۴

 

با هر بد و نیک وا نوازیم به طبع

بر هیچ کسی سرنفرازیم به طبع

کوته نظران نمی گذارند ارنه

ما با همه شیوه ای بسازیم به طبع

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۵

 

چون آتش و آب بردباری نکنی

کم زانک چو باد خاکساری نکنی

از صحبت خلق برنشاید خوردن

تا با بد و نیک سازگاری نکنی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۶

 

چندت گویم گر سر مردم داری

می باش دلا گر سر مردم داری

تا کی جویی زمردمی بیزاری

یکباره چرا زمردمی بیزاری

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۷

 

هرگه که تو با فرشته بین بنشینی

چون او باشی گر آشنای دینی

گیرم که فرشته را نبینی آخر

آن کس که فرشته بیند او را بینی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۸

 

آن کس که برای فقر بربست کمر

در خویش بیاسود چو در آب شکر

کس را چه بود ز درد آن مرد خبر

هم درد دگر باشد و هم کاسه دگر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۶۹

 

دوش این چشمم که دُرّ مکنون می ریخت

تا صبحدمی از رگ جان خون می ریخت

دُرّی که به سالها به جمع آمده بود

دامن دامن زدیده بیرون می ریخت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۰

 

هر کاو رقمی زعقل بر دل بنگاشت

یک لحظه زعمر خویش ضایع نگذاشت

یا در طلب رضای یزدان کوشید

یا راحت تن گزید و ساغر برداشت

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۱

 

مقصود ز روزگار این یک نفس است

جویندهٔ این حدیث بسیار کس است

تذکیر مذکّران بی حاصل را

در خانه اگر کس است یک حرف بس است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۲

 

ای همنفسان فعل اجل می دانید

روزی دو سه داد خود زخود بستانید

خیزید و نشینید که تا روزی چند

خواهید به هم نشستن و نتوانید

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۳

 

گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی است

معلومم شد که جمله بگذاشتنی است

بگذاشتنِی است ملک عالم یکسر

الّا عزّت که آن نگه داشتنی است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۴

 

آن یار که منزلگه او قلب آمد

مردانه بدیدمش که در قلب آمد

پنداشتمش که هست چون زر بعیار

چون بر محک دل زدمش قلب آمد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب السادس: فی ما هو جامع لشرایط العشق و المشاهَده و الحسن و الموافقه و ما یلیق بهذا الباب » شمارهٔ ۲۷۵

 

عنبر که نه آن تست لادن به ازوست

زان زر که تو را نباشد آهن به ازوست

دشمن که هنر دید به از پنجه دوست

وآن دوست که عیب جوست دشمن به ازوست

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۱۹
۱۳۲۰
۱۳۲۱
۱۳۲۲
۱۳۲۳
۶۴۶۲