گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۱

 

ایوان سرای خویش برداشته گیر

وآن سقف بر آسمان برافراشته گیر

دیوار همه لعل، ستونش یاقوت

روزی دو سه بنشسته و بگذاشته گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۲

 

ای دل همه کار تو به بالا شده گیر

اسباب تو یک هفته مهیّا شده گیر

از تخت ثری تا به ثریّا شده گیر

امروز چو دی گذشت فردا شده گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۳

 

با صولت جمشید و فریدون شده گیر

با ثروت و با مال چو قارون شده گیر

با گونهٔ زر نگار و با سیمبَران

روزی دو سه بنشسته و بیرون شده گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۴

 

از آتش حرص و آز تا چند نفیر

ای آب ز روی رفته پندی بپذیر

ای خوار چو خاک راه تا چند امیر

ای عمر به باد داده میری کم گیر

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۵

 

جهدی بکن ار پند پذیری دو سه روز

تا پیشتر از مرگ بمیری دو سه روز

دنیا زن پیر است چه باشد گر تو

با پیر زنی انس نگیری دو سه روز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۶

 

در دایرهٔ نقطهٔ پرگار جهان

کس نیست که هست آگه از کار جهان

قصّه چه کنم مرگ زپس غم در پیش

احسنت زهی متاع بازار جهان

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۷

 

جهدی بکن ای خواجه درین عالم دون

بیرون افتی که نیست این جای سکون

ور زانک به اختیار بیرون نشوی

دست اجلت کند به سیلی بیرون

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۸

 

ای دل زغمش که گفتیت چون خون شو

یا ساکن عشوه خانهٔ گردون شو

چون دانستی که نیست سامان مقام

انگار که در نیامدی بیرون شو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۹۹

 

ای دل دل خسته بر جهان بیش منه

وای کاه ضعیف کوه بر خویش منه

کوته تر از آن است که می دانی عمر

چندان امل دراز در پیش منه

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۰

 

تا دل زعلایق جهان حُر نشود

هرگز شبه وجود ما دُر نشود

پر می نشود کاسهٔ سرها زهوس

هر کاسه که سرنگون بود پر نشود

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۱

 

دنیا کَزِ تست بَهر بیشی و کمی

خواهیش به شادی گذ[ر]ان خوه به غمی

زین منزلت البته چو می باید رفت

خواهی به هزار سال خواهی به دمی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۲

 

از بَهر جهانی که تو هیچی دَروی

آزار کسی چرا بسیچی دَر وی

فی الجمله به جملگی تو را گیر جهان

بگذاری و بگذری چه پیچی دَروی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۳

 

ما را چه پلاس و چه طراز اکسون

چه عیش و نشاط و چه غم گوناگون

چون همّت من فرونیاید به دو کون

چه خانقه جنینه ما را و چه تون

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۴

 

دنیا که جوی وفا ندارد در پوست

هر لحظه هزار مغز سرگشتهٔ اوست

چندین که خدای دشمنش می دارد

گر دشمن حق نئی چرا داری دوست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۵

 

چون هست جهان به نیستی آلوده است

غم خوردن نیک و بد ازو بیهوده است

هیهات که ناآمده را حاصل نیست

افسوس که آنچ رفت چون نابوده است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۶

 

جان در تن تو نفس شماری بیش است

وین کالبد تو یادگاری بیش است

گیرم که جهان به جملگی ملک تو شد

ای هیچ ندیده کار و باری بیش است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۷

 

ای خواجَه اگر تو را سَعادت خویش است

ایمن منشین زآنچ تو را در پیش است

زینها که تو مال و ملک می پنداری

جز مرداری و مرد ریگی بیش است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۸

 

چندین گفتم دلا که از خود برخیز

زآن پیش که کاریت بیفتد برخیز

کاین منزل پرشور به نزدیک خرد

والله که نشستنش نیرزد برخیز

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۰۹

 

ای دل مگشای لب زاسرار و بُرَو

زنهار نگه دار زاغیار و بُرَو

در دامن تو زمانه گر خاک کند

دامن به سر جهان برافشار و بُرَو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۱۰

 

خواهی به زمین نشین و خواهی به بساط

خواهی به غمش گذار و خواهی به نشاط

دنیا همه منزل است مانند رباط

آخر همه را گذاشت باید به صراط

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۳۰۲
۱۳۰۳
۱۳۰۴
۱۳۰۵
۱۳۰۶
۶۴۶۲