اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۱۰۰
تا دل زعلایق جهان حُر نشود
هرگز شبه وجود ما دُر نشود
پر می نشود کاسهٔ سرها زهوس
هر کاسه که سرنگون بود پر نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا مرد به تیغ عشق بی سر نشود
اندر ره عشق و عاشقی بر نشود
هر یار طلب کنی و هم سر خواهی
آری خواهی ولی میسر نشود
زن، زن ز وفا شود ز زیور نشود
سر، سر ز وفا شود ز افسر نشود
بیگوهر گوهری ز گوهر نشود
سگ را سگی از قلاده کمتر نشود
تا دل ز علایق جهان حُرّ نشود
هرگز صدف وجود پُر دُر نشود
پر می نشود کاسهٔ سرها از عقل
هر کاسه که سر نگون بود، پر نشود
کاری فلکا از تو میسر نشود
وز سفلگی تو کس توانگر نشود
یک گرسنه از تو خشک نانی نخورد
وز تو لب هیچ تشنه ای تر نشود
تا در ره عشق پای از سر نشود
ایمان با کفر ما برابر نشود
تا آینه از آه منور نشود
بر روی کسی گشاده این در نشود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.