گنجور

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۱

 

گر بر دل تو زعشق او خاکی نیست

خاکی و کم از تو در جهان ناکی نیست

دلمرده مشو که تا ابد زنده شوی

گر زنده شوی ز مردنت باکی نیست

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۲

 

چون می دانی که بودنیها بوده است

این پرده دریدن کسان بیهوده است

فی الجمله هر آن کسی که او پاک تر است

چون در نگری به چیزکی آلوده است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۳

 

در حرف وجود جز خرد را مپسند

تا هست حریف نیک بد را مپسند

خواهی که جهانیان تو را بپسندند

می باش پسندیده و خود را مپسند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۴

 

آنها که مرا بنیک می پندارند

تخم سره را به جای بد می کارند

گر پرده ز روی کار من بردارند

در هیچ خرابه ای مرا نگذارند

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۵

 

حاشا که ره عشق قیاسی باشد

یا عاشق او ناشِئ ناسی باشد

گفتی که به ترک خود بگفتم آری

اول باید که خود شناسی باشد

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۶

 

دین داری را ز بت پرستی بشناس

هشیاری را اگر نه مستی بشناس

دانم که مرا نمی شناسی به یقین

باری خود را چنانک هستی بشناس

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۷

 

فارغ منشین ز راه و اندر ره باش

غافل زتو نیست کردگار آگه باش

آن باش که هستی و جز آنگه باشی (؟)

لیکن تو بدان که چیستی آنگه باش

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۸

 

دی جرعه خور دُردکشان من بودم

در مجلسشان بدین نشان من بودم

گفتم که ببینم همه نیک و بدشان

چون نیک بدیدم بدشان من بودم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۱۹

 

چون یک نفس از وجود خود برگذرم

خود را به دمی هزار منزل بُبَرم

پس باز به یک نظر که با خود نگرم

یک ساعته راه را به سالی سپَرم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۰

 

ای نیک نمای بد مسلمان که منم

وای کالبد فساد را جان که منم

هر جا که حدیث بد رود در عالم

آن من باشم تو نیز می دان که منم

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۱

 

جز بادهٔ نیستی دلا نوش مکن

جز سلسلهٔ نیاز در گوش مکن

روزی که به همت از فلک برگذری

بیچارگی خویش فراموش مکن

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۲

 

در درد اگر طالب درمانی تو

بیهوده چرا به درد درمانی تو

جز هست کننده هر چه هست است تویی

افسوس که قدر خود نمی دانی تو

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۳

 

با خود بینی خاک نیرزد نیکی

دانستن بد به خود به از صد نیکی

من معترفم به بد تو مغرور به نیک

من نیک بدم ولیک تو بد نیکی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۴

 

ای دیده به عیب خویش نابینایی

چون است به عیب دیگران بینایی

گر عیبهٔ عیب خویش را بگشایی

حقّا که نه خود را و نه کس را شایی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۵

 

با فاقه و فقر همنشینم کردی

بی مونس و بی یار [و] قرینم کردی

این مرتبهٔ مقرّبانِ در تُست

آیا به چه خدمت این چنینم کردی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۶

 

زین گونه که در نهاد زیر و زبری است

اومید بهی نیست که بیم بتری است

دلتنگ به کار خویشتن درنگریست

تشویش نهاد او زکوته نظری است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۷

 

نزدیک کسی که عاقل و هشیار است

آزردن یک مور و مگس بسیار است

آزار کسی مخواه و بی بیم بزی

بی بیم بود کسی که بی آزار است

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۸

 

بیگانه و آشنایی خویش توی

راحت ده رنج و مرهم ریش توی

بر کار تو چندانک نظر می فکنم

درویش و امیر تو میر و درویش توی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۲۹

 

تو آلت فعل و در میان هیچ نئی

وز فاعل و فعل جز نشان هیچ نئی

تو عالمی و مراد از عالم تو

چون درنگری درین میان هیچ نئی

اوحدالدین کرمانی
 

اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات » شمارهٔ ۳۰

 

خود را تو عظیم کم کسی می شمری

در سرّ خود افسوس که کم می نگری

از جملهٔ کاینات مقصود توی

دردا و دریغا که زخود بی خبری

اوحدالدین کرمانی
 
 
۱
۱۲۹۸
۱۲۹۹
۱۳۰۰
۱۳۰۱
۱۳۰۲
۶۴۶۲