اوحدالدین کرمانی
»
دیوان رباعیات
»
الباب الرابع: فی الطهارة و تهذیب النفس و معارفها و ما یلیق بها عن ترک الشهوات
»
شمارهٔ ۲۷
نزدیک کسی که عاقل و هشیار است
آزردن یک مور و مگس بسیار است
آزار کسی مخواه و بی بیم بزی
بی بیم بود کسی که بی آزار است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در بارگهت سگان ره را بار است
سگ را بار است و سنگ را دیدار است
چون سگ صفت سنگدل از رحمت تو
نومید نیم که سنگ و سگ را بار است
اکنون که گل سعادتت پربار است
دست تو ز جام می چرا بیکار است
می خور که زمانه دشمنی غدار است
دریافتن روز چنین دشوار است
گر کشته دست را دیت دینار است
مر کشته عشق را دیت دیدار است
خاقانی اگر خرد سر ترا یار است
سیلی مزن و مخور که ناخوش کار است
زیرا سر هر کز خرد افسردار است
بر گردنش از زه گریبان عار است
گر جان گویم عاشق آن دیدار است
ور دل گویم واله آن گفتار است
جان و دل من پر گهرِ اسرار است
لیکن چه کنم که بر زبان مسمار است
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.