گنجور

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - ماست کش و یخ کش

 

ماست همی ساخت به غایت نکو

ماست خوران را بوی افتاد خوی

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۳ - کلام عیسی

 

اکمه و ابرص فلج اعور عمی

جمله شفا یافت از آن مقتدی

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۴ - بیان رسوم و عادات نوروزی ایرانیان در روزگار باستان

 

بیا یارا که هان هم، چون به سر آورد عمرش دی

همه ایرانیان نوروز را، از یادبود کی

به پا سازند از مازندران تا شوش و ملک ری

بساط هفت‌سین چینند و بنشینند دور وی

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » نوروزی نامه » بخش ۱ - در توصیف بهار استانبول

 

بهر غلتاندن کشتی، نمودی جابه‌جا ما را

خدا دیگر چنین شب را نیارد بر کسی روزی

فتاده بود عکس مه بر آب و این عجب ما را

که مه دیگر چه افروزد همانا چون تو افروزی

ز هول عشق قلبم، در تپش مانند زرتشتی

[...]

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

در منتهاالیه خیابان، بود پدید

تهران برون شهر، خرابه یکی بنای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

گسترده مه، ز روزنه شاخ‌های بید

فرشی که تا بد، ار بلرزد همی هوای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

ساعت دوازده است، هلا نیمه‌شب رسید

جز وای وای جغد نیاید دگر صدای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

یک بیست‌ساله شاعری، آواره و فرید

با هیکل نحیف و خیالات غم‌فزای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

از دست میخ کفش به پا، گه همی‌جهید

در کفش می‌نمود، همی جابه‌جای پای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

چون دلش خوراک و چو پیراهن شهید

دوشش عبای کهنه، کفن در بر گدای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

شام از پس گرسنگی، مدتی مدید

یک نیمه نان بخورده، پس کوچه در خفای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

در لرزه و تعب، ز تب و نوبه می‌مکید

اندر دهانش انگشت، از حسرت دوای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

ناگه سکوت، پرده شب را ز هم درید

از دست حزن خویش، چو بگریست های های

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

خوابید روی خاک و عبا بر سرش کشید

سنگی نهاد زیر سرش، بهر متکای

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

با آن که در نتیجه عشق وطن گزید

در این خراب مانده وطن در خرابه‌های

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » سرگذشت تأثرآور شاعر

 

بازش ببین کزو، در و دیوارش می‌شنید

دایم ز شام تا سحر، این ناله کی خدای!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

زمان نزع هجده ساله عاشق دختری دیدم

ابا سیمای پراندوه و اندر رفته چشمانی:

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

فتاده گوشه‌ای، اندر اتاقی زار و پژمرده

ز فرط بی‌کسی، بنهاده بر دیوار پیشانی!

میرزاده عشقی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » مرگ دختر ناکام

 

عیان می بود، که بیماری سل است، از وضع سیمایش

بلی هم درد روحی بودش و هم درد جسمانی

میرزاده عشقی
 
 
۱
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۱۹۰
۱۹۱
sunny dark_mode