گنجور

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۱

 

چو پیران بنزدیک لشکر رسید

در و دشت از سم اسپان ندید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۱

 

نباشد ز یزدان کسی ناامید

وگر شب شود روی روز سپید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۱

 

ازین زندگانی شدم ناامید

سیه شد مرا بخت و روز سپید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۲

 

چو خورشید بر چرخ گنبد کشید

شب تار شد از جهان ناپدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۲

 

چو از دور طوس سپهبد بدید

سپاه آنچ بودش رده برکشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۲

 

چو از دور خاقان چین بنگرید

خروش سواران ایران شنید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۳

 

بیامد چو نزدیک ایشان رسید

درفش فریبرز کاوس دید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۳

 

بباید بدان رزمگاه آرمید

یکی تا درفش من آید پدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴

 

بیاورد و پیش هماون رسید

هوا نیلگون شد زمین ناپدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴

 

چو بشنید گیو این سخن بردمید

برآشفت و تیغ از میان برکشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴

 

ز قلب سپه طوس چون بنگرید

نگه کرد و جنگ دلیران بدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴

 

که رستم به کوه هماون رسید

مر او را جهاندیده گودرز دید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴

 

چو آمد درفش تهمتن پدید

شب تیره لشکر برستم رسید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۴

 

هم‌انگه ز لشکر گه اندر کشید

بیامد سپهدار را بنگرید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵

 

چو نازش به اسپ گرانمایه دید

کمان را بزه کرد و اندر کشید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۲

 

سپر بر سرآورد رستم چو دید

که تیرش زره را بخواهد برید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

بیامد چو نزدیک رستم رسید

همی بود تا یال و شاخش بدید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

ستم بر سیاوش ازیشان رسید

که زو آمد این بند بد را کلید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۳

 

کزان گونه گفتار رستم شنید

همه کینه از دودهٔ خویش دید

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » داستان خاقان چین » بخش ۴

 

بناکام لشکر بباید کشید

نشاید ز فرمان او آرمید

فردوسی
 
 
۱
۵۴
۵۵
۵۶
۵۷
۵۸
۳۴۶
sunny dark_mode