رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام
حبس از کجا، من از کجا، مال که رادزدیدهام
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۱۰ - عابد بیرمی قُدِّسَ سِرُّهُ
باشاخهها اخضر شدم با لالهها احمر شدم
با باغبانان در چمن من سالها گل چیدهام
با باد دوران کردهام، در دهر سیران کردهام
با ابر باران گشتهام در کوهها باریدهام
بلند اقبال » دیوان اشعار » مثنویات » بخش چهارم » بخش ۲۶ - در رنجش از اهل زمانه
ز خلق جهان سخت رنجیده ام
بدی ها از ایشان ز بس دیده ام
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۵ - در مدح و منقبت امیرمؤمنان علی علیه السلام
من خدای را خود ندیده ام
بر خدایی ات زان گُزیده ام
عمان سامانی » معراج نامه » بخش ۵ - در عبادت حضرت زهرا(س)
آنکه تا من نکته یی فهمیده ام
در ریاضت بارها را دیده ام
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان دوم » بخش ۳۱ - در ذکر مبارزت و شهادت جناب حبیب ابن مظاهر اسدی رحمه الله
بسی سرد و گرم جهان دیده ام
من از مرگ هرگز نترسیده ام
الهامی کرمانشاهی » شاهدنامه (چهار خیابان باغ فردوس) » خیابان چهارم » بخش ۱۳ - آوردن پاسبانان مردی ترسا را به نزد ابراهیم
در انجیل من خود چنان دیده ام
ز راز آگهان نیز بشنیده ام
اقبال لاهوری » جاویدنامه » بخش ۴۳ - نمودار شدن خواجهٔ اهل فراق ابلیس
آنچنان بر کار ها پیچیده ام
فرصت آدینه را کم دیده ام
اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»
کاروبارش را نکو سنجیده ام
آنچه پنهان است پیدا دیده ام
ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۳ - مکاتبۀ منظوم
من دل پر بار کمتر دیده ام
وز کسی این لفظ را نشنیده ام
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶۳ - حکایت
گفت من این گربه را سنجیدهام
بارها هم سنگ سنگش دیدهام
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - در نکوهش نوع بشر
من این نوع خود، ناپسندیدهام
بسی رنج دیدم که رنجیدهام
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - شوق برابری
من نه بهار و نه خزان دیدهام
خسته و فرسوده و رنجیدهام
رهی معیری » غزلها - جلد اول » حدیث جوانی
اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام
چون خاک در هوای تو از پا فتادهام
[...]
رهی معیری » غزلها - جلد چهارم » حاصل عمر
بس که جفا ز خار و گل دید دل رمیدهام
همچو نسیم از این چمن پای برون کشیدهام
شمع طرب ز بخت ما آتش خانهسوز شد
گشت بلای جان من عشق به جان خریدهام
حاصل دور زندگی صحبت آشنا بود
[...]