گنجور

 
بلند اقبال

ز خلق جهان سخت رنجیده ام

بدی ها از ایشان ز بس دیده ام

پدر هیچ نبود به فکر پسر

پسر ناورد هیچ یاد از پدر

اطاعت به شوهر ندارد زنی

ز شوهر بتر نیستش دشمنی

در این خلق یک ذره انصاف نیست

اگر هست با من بگوئید کیست

همه خلق هستند چون گرگ هار

کسی گرگ هارش نگردد دچار

از این خلق وافعالشان الحذر

حذر کر می باید از شور وشر

نه ظالم کند رحم بر کور و شل

نه عالم نماید به علمش عمل

شعار همه رشوه خوردن بود

دل جمله غافل ز مردن بود

فسادی که نبود به عالم کم است

ز عالم فساد همه عالم است