سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی
که ای زرق سجادهٔ دلق پوش
سیهکار دنیاخر دینفروش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۹ - حکایت در فضیلت خاموشی و آفت بسیار سخنی
زبان در کش ار عقل داری و هوش
چو سعدی سخن گوی ور نه خموش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی
نه زهره که فرمان نگیرد به گوش
نه یارا که مست اندر آرد به دوش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۰ - حکایت در خاصیت پرده پوشی و سلامت خاموشی
میان بست و بی اختیارش به دوش
در آورد و شهری بر او عام جوش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۱۱ - گفتار اندر غیبت و خللهایی که از وی صادر شود
بدو گفتم ای یار آشفته هوش
شگفت آمد این داستانم به گوش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۰ - حکایت فریدون و وزیر و غماز
که فردا پشیمان برآرد خروش
که آوخ چرا حق نکردم به گوش؟
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۱ - گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان
اگر زن ندارد سوی مرد گوش
سراویل کحلیش در مرد پوش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۷ - حکایت درویش صاحبنظر و بقراط حکیم
چو آید ز خلقش ملامت به گوش
بگرید که چند از ملامت؟ خموش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشهنشینی و صبر بر ایذاء خلق
دو کس بر حدیثی گمارند گوش
از این تا بدان، ز اهرمن تا سروش
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۸ - گفتار اندر سلامت گوشهنشینی و صبر بر ایذاء خلق
کسی گفت: «هیچ این پسر عقل و هوش
ندارد، بمالش به تعلیم گوش»
سعدی » بوستان » باب هفتم در عالم تربیت » بخش ۲۹ - حکایت
ندارد به صد نکتهٔ نَغْزْ، گوش
چو زَحفی ببیند بر آرد خروش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۲ - حکایت
گرت منع کردی دل حق نیوش
حقت عین باطل نبودی به گوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۳ - گفتار اندر صنع باری عز اسمه در ترکیب خلقت انسان
تو را آن که چشم و دهان داد و گوش
اگر عاقلی در خلافش مکوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۴ - حکایت اندر معنی شکر منعم
گذرگاه قرآن و پند است گوش
به بهتان و باطل شنیدن مکوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۵ - گفتار اندر گزاردن شکر نعمتها
اگر تشنه مانی ز سختی مجوش
که سقای ابر آبت آرد به دوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۷ - حکایت سلطان طغرل و هندوی پاسبان
دلش بر وی از رحمت آورد جوش
که اینک قبا پوستینم بپوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۷ - حکایت سلطان طغرل و هندوی پاسبان
قبا پوستینی گذشتش به گوش
ز بدبختیش در نیامد به دوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۹ - حکایت
چو ناپخته آمد ز سختی به جوش
یکی گفتش از چاه زندان: «خموش!»
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۴ - در سابقهٔ حکم ازل و توفیق خیر
وگر نیستی سعی جاسوس گوش
خبر کی رسیدی به سلطان هوش
سعدی » بوستان » باب هشتم در شکر بر عافیت » بخش ۱۵ - حکایت سفر هندوستان و ضلالت بت پرستان
به یک بار از ایشان برآمد خروش
تو گفتی که دریا بر آمد به جوش