گنجور

فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۳۸

 

دگر گنج کش نام بادآورست

پر از افسر و زیور و گوهرست

فردوسی
 

عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۳

 

شنگرف چکانیده ترا بر شکرست

مشکین زلفت شکسته گرد قمرست

حورات مگر مادر و غلمان پدرست

کاین صورت تو ز آدمی خوبترست

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۶

 

خدایگانا امشب نشاط ساز بدانک

پدرش ز آهن بودست و مادرش حجرست

بصورت شجری و ز خفچه او را برگ

که از عقیق و ز یاقوت بار آن شجرست

زبانه‌هاش چو شمشیر های زر اندود

[...]

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۰

 

در عالم اگر فلک اگر ماه و خورست

از بادهٔ مستی تو پیمانه خورست

فارغ زجهانی و جهان غیر تو نیست

بیرون زمکانی و مکان از تو پرست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۱

 

سوفسطایی که از خرد بی‌خبرست

گوید عالم خیالی اندر گذرست

آری عالم همه خیالیست ولی

پیوسته حقیقتی درو جلوه گرست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۷

 

هر آن دلی که ترا، سیدی بدان نظرست

خطر گرفت اگرچه حقیر و بی‌خطرست

ابوسعید ابوالخیر
 

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳ - آغاز قصه

 

پسر مر ترا دشمن منکرست

ولکن ز جان بر تو شیرین ترست

عیوقی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالحسن علی بن فضل بن احمد معروف به حجاج

 

عید همچون حاجیان نوروز را پیش اندرست

اینت نوروزی که عیدش حاجب و خدمتگرست

عید اگرنوروز را خدمت کند بس کار نیست

چاکر نوروز را چون عید سیصد چاکرست

عید را زینت ز مال وملک درویشان بود

[...]

فرخی سیستانی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید

 

همیدون تموز و دی اش چاکرست

بهارش مشاطه خزان زرگرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۰ - در ستایش شاه بودلف گوید

 

تن و همتش را سرانجام برست

که آنجا که ساقش زحل را سرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

جوانی دژم ره زده بر دَرست

که گویی به چهراز تو نیکوترست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان

 

مرا این زن پیر چون مادرست

یکی چابک اندیش کندا گرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو

 

پناه سپه شاه نیک اخترست

چو شه شد سپه چو تن بی سرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو

 

اگر چند با ما بسی لشکرست

ازین زاولی رنج ما بی مرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۳۶ - پاسخ دادن بهو مهراج را

 

درو هر که گویی تن آسان ترست

همو بیش با رنج و دردسرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۲ - دیگر پرسش گرشاسب از برهمن

 

هر آن چیز کت دل بدو رهبرست

به چیزی شناسی کزو برترست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۴ - نکوهش مذهب دهریان

 

گرین کش همی تن شماری سرست

ورین کش همی پیل خوانی خرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۵ - در مذهب فلاسفه گوید

 

مرین جان ما را گهر دیگرست

که بینا و گویا و دانشورست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن

 

چه بیشست در ما و چه کمترست

چه گوهر که بهتر ز هر گوهرست

اسدی توسی
 

اسدی توسی » گرشاسپ‌نامه » بخش ۴۷ - پرسش های دیگر و پاسخ برهمن

 

خرد مر جهان را سَرِ گوهرست

روان را به دانش خرد رهبرست

اسدی توسی
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۳۴
sunny dark_mode