گندم آدم بند راه صورتست

پای تا سر غرق عین حسرتست

کار دنیا پر ز درد و حسرتست

پر زمکر و پر ز فکر و حیرتست

زلف تو که در سیه گری چا کرتست

گویی که ز مشک افسری بر سر تست

سر بر زانو چرا نها دست چو من؟

آخر نه بناز روز و شب در بر تست؟

ای شب چه شبی که روزها چاکر تست

تو دریائی و جان جان اخگر تست

اندر دل من شعله زنانست امشب

آن آتش و آن فتنه که اندر سر تست

خود فزون آن به که آن از فطرتست

تا ز افزونی که جهد و فکرتست

مرا مشک ختن خاک در تست

سواد چین دو زلف عنبر تست

من می روم و دلم بر تست

جان نیز ملازم در تست

گرچه نبود دلت بر من

ای دلبر من دلم بر تست

با بنده اگر چه سر گرانی

[...]

قدرم چو مه از مهر سعادت اثر تست

من هیچ نی ام هرچه بود از نظر تست

ایطایر فرخنده، تو طاووس بهشتی

بخرام که چشم همه بر بال و پر تست

ای آب بقا جرعه خود بخش بخورشید

[...]

تصور کن که عالم کشور تست

تویی شاه و جهان فرمانبر تست

چرخی تو و نیکوئی یکی اختر تست

مهری تو و آفتاب نیلوفر تست

مه نعل سمند و دلبری میدان کن

کاین چرخ کهن شعبده بازیگر تست

چو استعداد مردان ج مله در تست

درین کارم تمامی چشم بر تست

جان روشندلان که مظهر تست

پرتوی از جمال ازهر تست

مستی عاشقان شیدائی

از لب لعل روح پرور تست

دل ما بیدلان سودائی

[...]

دو خیل فتنه از زیر سر تست

جهانی پایمال لشکر تست

نه فایز، عالم از این چشم و ابرو

قتیل تیر و تیغ خنجر تست

تو در دریا نئی او در بر تست

به طوفان در فتادن جوهر تست

چو یک دم از تلاطم ها بیاسود

همین دریای تو غارتگر تست

همه ذرّاتِ عالم منترِ تست

تمامِ حُقّه‌ها زیرِ سرِ تست