گنجور

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس

 

زبانم گر شکیبایی نماید

دلم در ناشکیبایی فزاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

چه کرداری که از فضل تو آید

چه فرزندی که از نسل تو زاید

فخرالدین اسعد گرگانی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۵

 

بار خدایا ز مرگ منت چه آید

بی گنهان را ز غم مکش که نشاید

خامشی خویش خوار داری لیکن

خامشی من ترا همی نکزاید

تا تو یکی ره بسوی من نگرائی

[...]

قطران تبریزی
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در ستایش فضایل خود گوید

 

جاهم چو بکاهد خرد فزاید

کارم چو ببندد سخن گشاید

زینگونه نکوهیده باد از ایزد

آن کس که مرا بر هنر ستاید

آن را که خردمند بود هرگز

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۲ - در شکایت از تیره روزی خویش گوید

 

دلم ز اندوه بی حد همی نیاساید

تنم ز رنج فراوان همی بفرساید

بخار حسرت چون بر شود ز دل به سرم

ز دیدگانم باران غم فرود آید

ز بس غمان که بدیدم چنان شدم که مرا

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶ - ناله از گرفتاری

 

ای خداوند رای سامی تو

مملکت را همی بیاراید

عزم تو ملک شاه را تیغ است

که چو تیغش ز زنگ بزداید

از غم و رنج و انده و تیمار

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵ - هجا

 

مالک آن سنگروت را بر بود

آتش اندر تنش زد و شاید

آهکش کرد خواهد اندر گور

تا بدان بام دوزخ انداید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

گر تو به سفر شدی نگارا شاید

ماهی و مه از سفر شدن ناساید

از کاهش و از فزایشت عیبی نیست

مه گاه بکاهد و گهی افزاید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۰

 

بر عارض نو مشک همی افزاید

وآن روی چو ماه تو همی آراید

گر مشک ز عارض تو زاید شاید

تو آهویی و مشک ز آهو زاید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۱۲

 

در بند تو ای شاه ملکشه باید

تا بند تو پای تاجداری ساید

آن کس که ز پشت سعد سلمان آید

گر زهر شود ملک تو را نگزاید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » ترکیبات و ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح خواجه رشیدالدین

 

چرخ چون دستبرد بنماید

زینت بوستان بیفزاید

تخت گلبن چو افسر کسری

به جواهر همی بیاراید

ابر بر گل گلابها ریزد

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - مدیح ابوالفرج نصر بن رستم

 

همواره سوی خدمت مداح گراید

مدحی که جز او را بود آن مدح نشاید

بر باره چو بنشیند و از راه درآید

گویی که همی باره گردون را ساید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - مدح امیر بهمن

 

چو مر او را عدو به پیش آید

گذرد راه را بیاراید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹ - مدح امیر کیکاوس

 

از پس آنکه مرد بگراید

کر و فری عظیم بنماید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - صفت محمد نایی

 

نغمه او چو جان بیفزاید

گر نثارش کنند جان شاید

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۵ - صفت عثمان خواننده

 

خواجه ناگه چو در سماع آید

عشرت و خرمی بیفزاید

مسعود سعد سلمان
 

امیر معزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲

 

جز تو مرا یار و غمگسار نشاید

بی تو مرا جاودان بهشت نباید

صبر من از دل همی بکاهد هر روز

عشق توام هر زمان همی بفزاید

مونس من در شب سیاه ستاره

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۴

 

دجله ملکا زمان زمان بفزاید

تا با تو به جود اخویش‌ا پهلو ساید

چون دجله هزار اگر تو را پیش آید

در جنب دل تو قطره‌ای ننماید

امیر معزی
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۵

 

خرگه زند وکارکسی نگشاید

مطبخ زند و نان به کسی ننماید

گر دود به مطبخش درآید شاید

کز مطبخ او دود همی برناید

امیر معزی
 

امیر معزی » رباعیات » شمارهٔ ۹۶

 

سلطان جهان برکیارق باید

کز دولت او جهان همی آراید

بس برناید تا هنرش بِفْزاید

بندد کمر و همه جهان بگشاید

امیر معزی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۶۰
sunny dark_mode