جز تو مرا یار و غمگسار نشاید
بی تو مرا جاودان بهشت نباید
صبر من از دل همی بکاهد هر روز
عشق توام هر زمان همی بفزاید
مونس من در شب سیاه ستاره
هجر تو روزم همی ستاره نماید
غارت دلها رخ تو پیشه گرفته است
جز دل آزادگان همی نرباید
تا تو نیایی گشاده روی بر من
دست و دل و کار من همی نگشاید
سوی تو آیم به سر به پای نیایم
گر غم هجر تو بر دلم به سر آید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و درد فراق است. شاعر به یار خود میگوید که بدون او نه یاری دارد و نه آرامش. عشق او روز به روز بیشتر میشود، اما صبرش کم و کمتر میشود. هجران او شبها را تاریک و روزها را برایش سخت میکند و دلها را به غارت میبرد. او انتظار دارد که یار با روی گشاده به سویش بیاید تا زندگیاش روشن شود، و اگرچه به سوی او میرود، دلش در غم فراق او دردمند است.
هوش مصنوعی: جز تو هیچ یاری برای من نیست و بدون تو حتی بهشت جاودان هم برایم ارزشی ندارد.
هوش مصنوعی: هر روز تحمل من از عشق تو کم میشود و به همان اندازه، عشق تو در دل من بیشتر میگردد.
هوش مصنوعی: دوست من در شب تاریک، ستارهی دوری توست که روشنایی روزم را هم تحت تاثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: صورت زیبای تو چنان جذبکننده است که فقط دلهای آزادگان را میتواند به تسخیر درآورد و هیچ کس دیگر را نمیتواند از آنها جدا کند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو نیایی، دل و دست من هم باز نمیشود و کاری از من برنمیآید.
هوش مصنوعی: به سوی تو میآیم، اما هرگز بدون تو نمیتوانم زندگی کنم، حتی اگر غم جداییات بر دلم پایان یابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کار همه راست، آن چنان که بباید
حال شادیست، شاد باشی، شاید
انده و اندیشه را دراز چه داری؟
دولت خود همان کند که بباید
رای وزیران ترا به کار نیابد
[...]
کار همه راست چنانکه بباید
حال شادیست شاد باشی شاید
انده و اندیشه را دراز چه داری
دولت تو خود همان کند که بباید
رای وزیران ترا به کار نیاید
[...]
بار خدایا ز مرگ منت چه آید
بی گنهان را ز غم مکش که نشاید
خامشی خویش خوار داری لیکن
خامشی من ترا همی نکزاید
تا تو یکی ره بسوی من نگرائی
[...]
کار همه راست شد چنانک بباید
حالت شادیست شاد باشی شاید
انده و اندیشه را دراز چه داری
دولت تو خود همان کند که بباید
رایِ وزیران ترا بکار نیاید
[...]
رو که ز عشق تو جز عنا نفزاید
از تو و خوی تو کارکس نگشاید
خود نه حدیثی نه پرسشی نه سلامی
نیک بدیدم من از تو هیچ نیاید
خون دلم میخوری مخور که روانیست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.