عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر
بودم و هرگز نبودم بی خلاف
این زمان گفتم حدیث بی گزاف
عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب
هر که آمد اندر آنجا بی خلاف
راه باید کرد او را بی گزاف
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۵۴ - خاتمت کتاب
گر عنایت کند، نگهدارد
تن پشه ز خطفه خطاف
ور حمایت کند، بگرداند
تف خورشید از تن خشاف
کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - و قال ایضاً یمدحه
یا کریماً فاق اعلی درجات الاوصاف
قرطست اسهم معناه قلوب الاهداف
ای که با کشف ضمیرت متعذّر باشد
ماندن دختر اسرار پس ستر عفاف
جز بیاد سخن روح گشای و نبست
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۴
باده نمیبایدم فارغم از درد و صاف
تشنه خون خودم آمد وقت مصاف
برکش شمشیر تیز خون حسودان بریز
تا سر بیتن کند گرد تن خود طواف
کوه کن از کلهها بحر کن از خون ما
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۶
بیا بیا که توی شیر شیر شیر مصاف
ز مرغزار برون آ و صفها بشکاف
به مدحت آنچ بگویند نیست هیچ دروغ
ز هر چه از تو بلافند صادقست نه لاف
عجب که کرت دیگر ببیند این چشمم
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۵۹
از دل سوی دلدار شکافست شکاف
وانکس که نداند این معافست معاف
هر روز در این حلقه مصافست مصاف
میپنداری که این گزافست گزاف
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۰
امروز طوافست طوافست طواف
دیوانه معافست معافست معاف
نی جنگ و مصافست و مصافست مصاف
وصل است و زفافست زفافست زفاف
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۱
با زنگی امشب چو شدستی به مصاف
از سینهٔ خود سینهٔ شب را بشکاف
در کعبهٔ عشاق طوافی چو کنی
دریاب که کعبه میکند با تو طواف
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۲
در فقر فقیر باش و در صفوت صاف
با فقر و صفا درآ تو در کار مصاف
گر خصم تو صد تیغ برآرد ز غلاف
چون هیچ نبیند نزند زخم گزاف
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۳
گویند مرا چند بخندی ز گزاف
کارت همه عشرتست و گفتت همه لاف
ای خصم چو عنکبوت صفرا میباف
سیمرغ طربناک شناسد سر قاف
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۶۴
مهمان تو نیست دو سه روز و گزاف
خوان تو گرفته است از قاف به قاف
گر فتنه شود کسی معافست معاف
بر شمع کند همیشه پروانه طواف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل
عاقبت دیدن نباشد دستباف
ورنه کی بودی ز دینها اختلاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الیالجهاد الاکبر
قوت از حق خواهم و توفیق و لاف
تا به سوزن بر کَنم این کوه قاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۶ - دیدن خواجه طوطیان هندوستان را در دشت و پیغام رسانیدن از آن طوطی
سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف
گه ز روی نقل و گه از روی لاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان
من چرا پیغام خامی از گزاف
بردم از بیدانشی و از نشاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
پس بزرگان این نگفتند از گزاف
جسم پاکان عین جان افتاد صاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست
حق آن کف حق آن دریای صاف
کامتحانی نیست این گفت و نه لاف
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۱ - در بیان آنک چنانک گدا عاشق کرمست و عاشق کریم، کرمِ کریم هم عاشق گداست اگر گدا را صبر بیش بود کریم بر در او آید و اگر کریم را صبر بیش بود گدا بر در او آید اما صبر گدا کمال گداست و صبر کریم نقصان اوست
جود میجوید گدایان و ضعاف
همچو خوبان کآینه جویند صاف