فردوسی » شاهنامه » داستان دوازده رخ » بخش ۹
خبر شد به بیژن که هومان چو شیر
به پیش نیای تو آمد دلیر
چو بشنید بیژن برآشفت سخت
به خشم آمد آن شیرپنجه ز بخت
بفرمود تا برنهادند زین
[...]
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۹۲ - مناجات شهریار مرحوم خدابخش
ایا قادر پاک و دانای راز
تویی خالق و قادر کارساز
تو از قدرت خویش گشتی پدید
تو دادی در بسته ها را کلید
تو کردی مر این طاق زرین، عیان
[...]
ایرانشان » بهمننامه » آغاز داستان » بخش ۲۶ - رزم شاه بهمن با لؤلؤ و گرفتار شدن لؤلؤ و کشتن کتایون
تو گفتی بپیوست ابر سیاه
ببارید تیر و تبر بر سپاه
یکی تیر باران بُد از هر دو روی
که بر دشت خون شد همه جوی جوی
زمین بیشهای شد ز زوبین و تیر
[...]
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۱۶ - رفتن شاه بهمن به شکار و آن شگفتی دیدن و خواستن دختر اسلم را
وزان روی بهمن همی کرد رای
سپیده دم آورد بر اسب پای
سپه را شکار آمد از چپ و راست
برانگیخت هر کس بر آن سو که خواست
پراکنده شد لشکر از شهریار
[...]
ایرانشان » بهمننامه » داستان اندر لشکر آراستن شاه بهمن به رزم فرامرز به کین اسفندیار » بخش ۱۷ - آمدن شاه بهمن به سیستان و حصار دادن سیستان
بدان شادکامی سه روز و سه شب
سپه را ز خنده نیاسود لب
همه خوردن و رامش و نای بود
همه یاد شاه دلارای بود
چهارم چو برخاست و آمد به باغ
[...]
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۵۳ - تمثیل در فرستادن عقل و حیا و علم از حضرت عزت بحضرت آدم (ع)
چون ز عزّت خلعت آدم بداد
تاج اسرارش روان بر سر نهاد
گفت ای جبریل این سه تحفه را
بر بنزد آدم خاکیّ ما
گوی کاین سه تحفه از حق آمده
[...]
عطار » وصلت نامه » بخش ۲۱ - در غوغاکردن اهل بغداد بر شیخ منصور رحمةالله و پند دادن مشایخ او را
بار دیگر عالمان جمع آمدند
جمله اندر قصه آن شمع آمدند
صدهزاران خلق در غوغا و شور
بر در زندان دویده از غرور
شبلی آمد آن زمان پیش جنید
[...]
سعدی » بوستان » باب اول در عدل و تدبیر و رای » بخش ۲ - حکایت در تدبیر و تأخیر در سیاست
ز دریای عمان برآمد کسی
سفر کرده هامون و دریا بسی
عرب دیده و ترک و تاجیک و روم
ز هر جنس در نفس پاکش علوم
جهان گشته و دانش اندوخته
[...]
سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۹۵ - نامه نوشتن پیغمبر صلی الله علیه و سلم به پرویز
چنین دادم خبر داننده استاد
که چون خسرو، ز تخت و بخت شد شاد
به تخت کامرانی چون کی و جم
همه ملک جهانش شد مسلم
که ناگه زابطح و یثرب برآمد
[...]
وحشی بافقی » فرهاد و شیرین » بخش ۳۷ - در نوشتن شیرین جواب خسرو را و عتاب کردن بدو در عشق و محبت با دیگران
که از ما آفرین بر آن خداوند
که نبد در خداوندیش مانند
خداوندی که هست آورد از نیست
جز او از نیست هست آور، دگر کیست
سپهر از وی بلند و خاک از او پست
[...]
آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳
بنام خداوند جان و جهان
که برتر بود ز آشکار و نهان
خداوند جان و خداوند جسم
که بسته است از جسم بر جان طلسم
بر آرنده ی نه رواق بلند
[...]
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۸ - در ستایش شاهزاده فریدون میرزا
طراق سندان برخاست ای غلام از در
یکی بپوی وز کوبنده می بجوی خبر
ببینکه طارق لیلست یا که سارق خیل
ببینکه طالب خیرست یاکه جالب شر
برو بگو چه کسی کیستی چه داری نام
[...]
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۳۲ - اردو کشی داریوش به هندوستان
سه سالی چو بگذشت از عیش و نوش
بفرمود آنگه شه داریوش
مرا جنگ هندوستان است پیش
که باید به پیمایم این راه خویش
با سپهبدان زان بفرمود شاه
[...]