گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۱ - الحكایة و التمثیل

 

از طواف آن قوم چون گشتند باز

مرد اعرابی همی آمد به ناز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

بود مجنونی نکردی یک نماز

کرد یک روزی نماز آغاز باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۲ - الحكایة و التمثیل

 

میگزارم پیش او نیکو نماز

زآنکه او با من نکوئی کرد ساز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۳ - الحكایة و التمثیل

 

اهل سودا را که هستند اهل راز

هست با او گه عتاب و گاه ناز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

چون برو شد دور بی برگی دراز

رفت سوی مسجدی دل پر نیاز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۶ - الحكایة و التمثیل

 

مرد ابله گفت ای دانای راز

گاو را از خر نمیدانی تو باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنة و العشرون

 

مانده گه در حرص و گه در آز باز

کشته گشته در غم ناز ونیاز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

گفت میرو تا به نزدیک ایاز

پس بدو گوی ای ز شاه افتاده باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

چون بماندند آن دو مرغ دلنواز

در بر یکدیگر استادند باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

گشت محمود و ایاز دلنواز

هردو در میدان غزنین گوی باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

من شدم فارغ تو هم با خویش ساز

عاشق خود باش و عشق خویش باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

دایما در غصه خواهی ماند باز

کار سخت و مرد سست و ره دراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

آنچه تو اینجا فرستادی بناز

لاجرم آن پیشت آوردیم باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

نه بدیدم هیچ در عمری دراز

نه رسیدم من بهیچی مانده باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

نه شنودم هیچ جا بانگ نماز

نه دری بر هیچ مسجد بود باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

گوی چون بردی برو دیگر مباز

خواجهٔ چوگان بیفکن سرفراز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۱ - المقالة الثلثون

 

زخم خوردم روز و شب عمری دراز

تا بصد زاری در من کرد باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

گفت دزدی را گرفت آن سر فراز

در میان جمع دستش کرد باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

میکند ختمی و در عمری دراز

کار او انیست گفتم با تو باز

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

عاشقان این درد از راه دراز

میشناسند ای عجب از بوی باز

عطار
 
 
۱
۶۴
۶۵
۶۶
۶۷
۶۸
۷۴
sunny dark_mode