گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۵ - الحكایة و التمثیل

 

بیدلی از خویش دست افشانده بود

تنگدل از دست تنگی مانده بود

چون برو شد دور بی برگی دراز

رفت سوی مسجدی دل پر نیاز

روی را در خاک میمالید زار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هفتم » بخش ۱۶ - الحكایة و التمثیل

 

گاو ریشی بود در برزیگری

داشت جفتی گاو و او طاق از خری

از قضا در ده وبای گاو خاست

از اجل آن روستائی داو خواست

گاو را بفروخت حالی خر خرید

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۱ - المقالة الثامنة و العشرون

 

سالک از خون کرد ادیم چهره رنگ

رفت پیش آدمی با عیش تنگ

گفت ای خورشید بینش آمده

قطب کل آفرینش آمده

قابل بار امانت آمدی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

چون ایاز از چشم بدرنجور شد

عاقبت از چشم سلطان دور شد

ناتوان بر بستر زاری فتاد

در بلا و رنج و بیماری فتاد

چون خبر آمد به محمود از ایاس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

گشت محمود و ایاز دلنواز

هردو در میدان غزنین گوی باز

هر دو با هم گوی تنها باختند

گوی همچون عشق زیبا باختند

گاه این یک اسب تاخت و گاه آن

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

کودکی بود از جمالش بهرهٔ

مهر و مه در جنب رویش زهرهٔ

از لطافت وز ملاحت وز خوشی

وز سراندازی بتیغ سرکشی

آنچه او داشت ای عجب کس آن نداشت

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

گفت روزی پادشاه عصر خویش

بر کنار بام شد بر قصر خویش

کودکی را دید زیبا و لطیف

مشت میزد سخت پیری را ضعیف

زیر قصر آمد وزو پرسید حال

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و هشتم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

صوفئی میرفت و جانی پرغمش

پای بازی زد قفائی محکمش

چون قفای سخت خورد آنجایگاه

کرد آن صوفی مگر از پس نگاه

مرد گفت از چه ز پس نگرندهٔ

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۱ - المقالة التاسعة و العشرون

 

سالک آمد پیش آدم خون فشان

تا ازان دم یابد از آدم نشان

گفت ای بنیاد فطرت ذات تو

دو جهان پر شور ذریات تو

تا ابد اعجوبهٔ عالم توئی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

بندهٔ را امتحان میکرد شاه

خواند یک روزیش پیش خود پگاه

گفت این دم دامن من بر سرآر

با من از یک جیب آنگه سربرآر

تا چو با من یک گریبانت بود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

آن یکی در پیش شیر دادگر

ذم دنیا کرد بسیاری مگر

حیدرش گفتا که دنیا نیست بد

بد توئی زیرا که دوری از خرد

هست دنیا بر مثال کشتزار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۴ - الحكایة و التمثیل

 

پور ادهم کو دلی بیخویش داشت

قرب صد اشهب در آخور بیش داشت

گرچه دارالملک حکمش بلخ شد

بلخ شد تصحیف یعنی تلخ شد

جان شیرینش که پر تعظیم بود

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

گفت بوسعد آن امام ارنبی

مجلسی میگفت از قول نبی

ره زده از در درآمد قافله

ترک کرده حج دلی پر مشغله

آمدند آن جمع بهر زاد راه

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل

 

آن جوانی بود الحق بی خبر

رفت پیش شیخ حلوائی مگر

گفت من عمری بخون گردیده ام

بی سر و بن سرنگون گردیده ام

هم ریاضتها کشیدم بیشمار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل

 

سائلی پرسید از آن شوریده حال

گفت اگر نام مهین ذوالجلال

میشناسی بازگوی ای مرد نیک

گفت نانست این بنتوان گفت لیک

مرد گفتش احمقی و بی قرار

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۸ - الحكایة و التمثیل

 

ابن ادهم کرد ازان رهبان سؤال

کز کجا سازی تو قوتی حسب حال

گفت از روزی دهنده بازپرس

روزیم او میدهد زو راز پرس

چون بظاهر روزیئی بینی حلال

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۹ - الحكایة و التمثیل

 

شیخ گرگانی مگر آن شمع شرع

میشد اندر شارعی با جمع شرع

بود آن وقتی نظام الملک خرد

اطلسش مییافتند او زیر برد

با گروهی کودکان بیخبر

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۱ - المقالة الثلثون

 

سالک آمد نوحه گر در پیش نوح

گفت ای شیخ شیوخ و روح روح

عالمی دردی و دریای دوا

آدم ثانی و شیخ انبیا

خشک سال عالم از کنعان تراست

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۲ - الحكایة و التمثیل

 

کاملی گفتست از اهل یقین

گر جهودان جمله بگزینند دین

زآن مرا چندان نیاید دلخوشی

کز سر دردی کسی بی سرکشی

در ره این درد آید دردناک

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش سیهم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

مرغکیست استاده چست افتاده کار

نیست بر شاخش چو هر مرغی قرار

جملهٔ شب تا بروز او نعره زن

می در آویزد به یک پا خویشتن

جملهٔ شب بی قراری میکند

[...]

عطار
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
۱۶
۱۷
۲۱