گنجور

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱ - فی مدح ابی الحسن علی الاکبر و رثائه سلام الله علیه

 

ای طلعت زیبای تو عکس جمال لم یزل

وی غرۀ غرای تو آئینۀ حسن ازل

ای درۀ بیضای تو مصباح راه سالکان

وی لعل گوهر زای تو مفتاح اهل عقد و حل

ای غیب مکنون را حجاب زان گیسوی پر پیچ و تاب

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۲ - فی رثائه علیه السلام عن لسان أبی عبدالله علیه السلام

 

شاه دین را بود شور محشر

بر سر نعش شهزاده اکبر

ای شکیب دل آرام جانم

ای روان تن ناتوانم

ای جگر گوشۀ مهربانم

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۳ - فی رثائه علیه السلام عن لسان امه

 

بود هر گلی را بهار و خزانی

خزان گل من بهار جوانی

بود شاخ گل سبز در هر بهاری

گل من ز خون بدن ارغوانی

نه یک گل زمن رفته، یک بوستان گل

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۴ - أیضاً فی رثائه علیه السلام عن لسان امه

 

صبا برو تا بکوی جانان

که تا کنی تر دماغ جانان

ببر بگلزار نوجوانان

سلام این پیر ناتوان را

چه بگذری بر نهال اکبر

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۵ - أیضاً فی رثائه علیه السلام عن لسان امه

 

لسان حال لیلای جگر خون

عقول ما سوی را کرده مجنون

بیا بلبل که تا با هم بنالیم

که ما هجران کش و شورید حالیم

ز تو گل رفت وز ما گلعذاری

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثائه علیه السلام عن لسانها

 

ز فراق لالۀ روی تو سینه داغ دارد

دل داغدیده از سینۀ من سراغ دارد

دل چرخ پیر بگداخت بنو جوانی تو

چه دلی است خام کز سوخته ای فراغ دارد

بتو بود روشن ای شمع جهانفروز مادر

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۷ - ایضاً فی رثائه علیه السلام عن لسان امه

 

دل ناتوان لیلی ز غم تو می‌گدازد

چکند اگر نسوزد چکند اگر نسازد

تو سوار روی نی مادر دل کبابت از پی

نه عجب اگر که در پای نی تو سر ببازد

تو اگرچه سر بلندی نظری بزیر پا کن

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۸ - فی رثاء علی بن الحسین الاکبر علیه السلام

 

دل سنگ خاره شد خون ز غم جوان لیلی

نه عجب که گشته مجنون دل ناتوان لیلی

ز دو چشم روشن شاه برفت یک فلک نور

چه ز خیمه شد روان، با که ز تن روان لیلی

دل شاه خون شد از شور فراق شاهزاده

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۹ - فی رثاء علی الاکبر سلام الله علیه

 

چون شد به میدان جلوه‌گر شهزاده اکبر

پور پیمبر

آن عرصه شد چون سینۀ سینا سراسر

الله اکبر

حسن ازل از غره اش نیکو نمایان

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۰ - فی رثاء ابی الحسن علی بن الحسین الاکبر سلام الله علیه

 

سیل غم حمله چنان کرد که آب از سر رفت

نوجوان اکبر رفت

خشک لب با دل تفتیده و چشم تر رفت

روح پیغمبر رفت

گلشن آل نبی ز آتش بیداد بسوخت

[...]

غروی اصفهانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی ابی الحسن علی الاکبر سلام الله علیه » شمارهٔ ۱۱ - فی رثاء علی بن الحسین الاکبر علیه السلام

 

از شاهزاده اکبر ای باد نوبهاری

گویا پیام داری

کز بوی مشک و عنبر هر خطه شد تتاری

هر عرصه لاله زاری

زانطرۀ پر از خون تاری به همره تست

[...]

غروی اصفهانی