صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۲ - فیالموعظه
داد دوشینه مرا هاتف غیبی آواز
کای به زندان تن و طالب خلوتگه راز
چه قصیر است تو را همت و آمال دراز
تا بود بسته در مرگ و در رحمت باز
حیرتم کز چه بسیج ره عقبی نکنی
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۳ - و برای او فی النصیحه
دلم ز خلق جهان و جهان ملال گرفت
شبی بستر خوابم چنین خیال گرفت
که مهر عمر دگر روی در زوال گرفت
گرفتم آنکه کنون مرغ روح بال گرفت
به قبر رفتم و منکر ز من سئوال گرفت
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۴ - و برای او فی النصیحه
گوش کن ای مست غفلت تا که هشیارت کنم
تا به کی در خواب خواهی ماند بیدارت کنم
شربتی از داروی اسرار در کارت کنم
تا علاج خستگی از طبع بیمارت کنم
پیشتر از آنکه صید چنگل دوران شوی
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۵ - و برای او همچنین
ز دولت نخل امید کسی گر بارور گردد
بباید با ضعیفانش محبت بیشتر گردد
به آب تلخ سازد چون صدف کانِ گهر گردد
ترا گر کشتی تن خواهی از غم بیخطر گردد
مده آزار دلریشان که بینم دردسر گردد
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۶ - و برای او همچنین
نه تنها سیرم از مالم که عالم هم نمیخواهم
پی راحت می عشرت ز جام جم نمیخواهم
تن شاداب لب خندان دل خرم نمیخواهم
شب هجران به غیر از بیکسی همدم نمیخواهم
کسی را همنشین خویشتن یک دم نمیخواهم
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۷ - و برای او
دوش با جسمی پر از اندوه جانی پر ملال
برگزیدم خلوت دل چون برون از قیل و قال
ناگهان شد مرغ روحم همره کبک خیال
سوی معراج تفکر هر دو بگشودند بال
وه چه معراجی که در یک پلهاش بس ماه و سال
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۸ - موعظه
از قضا روزی مرا شد سوی قبرستان گذار
دیدم اندر خواب حسرت خفتگان بیشمار
گلشنی اما ز تاراج فنا اندر خزان
گلستانی خوش ولی پژمرده اندر نوبهار
هر طرف زیبارخی شمشاد قد عناب لب
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۹ - و برای او علیه الرحمه
دردا که شده فتنه و آشوب جهانگیر
دین میرود از دست چو از بحر کمان تیر
گشته عقلا جمله چو دیوانه به زنجیر
سُخریه جُهّال شکسته کمر پیر
روبَه زده خرگاه در آرامگه شیر
[...]
صامت بروجردی » کتاب النصایح و التنبیه » شمارهٔ ۱۲ - همچنین
خوش آن دل که دایم بلا میپسندد
می از ساغر ابتلا میپسندد
بلا با ولا چون قرین شد خدا هم
بلا را به اهل ولا میپسندد
مکش روی در هم ز وضع گدایان
[...]