اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲ - در نعت نبی علیه السلام
چنان کرد دین را به شمشیر تیز
که هزمان بوَد بیش، تا رستخیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵ - در صفت آسمان گوید
جهان حمله گه کرده تا زنده تیز
گه اندر درنگ و گه اندر گریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
هم از آب و آتش هم از باد نیز
به دل بر زمین راست تا رستخیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶ - در صفت طبایع چهارگانه گوید
خور و پوشش تنش را زوست چیز
هم ایزد از او آفریدست نیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷ - در ستایش مردم گوید
هر آلت که باید بداده است نیز
بهانه بر ایزد نمانده است چیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸ - در صفت جان و تن گوید
مپندار جان را که گردد نچیز
که هرگز نچیز او نگردد بنیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
پدرت ار ز من گردد آگاه ، نیز
بود کِم شود دشمن از بهر چیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۴ - ملامت کردن پدر دختر خویش را
به از خوب کاری به گیتی چه چیز
کی اندر رسم من بدین روز نیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۵ - در مولود پسر جمشید گوید
همی تا بود جان، توان یافت چیز
چو جان شد ، نیر زد جهان یک پشیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
کجا او شدی از دَم زهر بیز
دو منزل بُدی دام و دَد را گریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۰ - ترسانیدن گرشاسب از جادوی
همان ده دلاور ز خویشانش نیز
بسی لابه کردند و نشنود چیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها
همه جوشنش زان دم و زهر تیز
بجوشید و برجای شد ریزریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۸ - نامه فرستادن گرشاسب به نزد بهو
یلانند با من که گاه ستیز
بود نزدشان مرگ به از گریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
که ترسیدگانند گاه ستیز
همیشه ز خیل بهو در گریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
برون شد بهو دید هر سو گریز
چپ و راست برخاسته رستخیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۹ - جنگ اول گرشاسب با لشکر بهو
به ایرانیان هر که بودند نیز
بسی داد دینار و دیبا و چیز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
چو توپال دید آن دم رستخیز
ز یک تن جهانی سپه در گریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
زدش خشتی از گرد چون برق تیز
نبد کارگر جست راه گریز
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۲ - پاسخ گرشاسب به نزد بهو
به دل گفت ترسم که از بهر چیز
بگردد به دشمن سپاردم نیز