اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۹ - در سبب گفتن قصه گوید
تو زین داستان گنجی اندر جهان
بمانی که هرگز نگردد کمی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
به رخ بر سرشته شده گرد خوی
چو بر لاله آمیخته مشک و می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۲ - آغاز داستان
دلارام را بر رخ از شرم کی
سمن لاله شد لاله لؤلؤ ز خوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل
به زور تن و چهره و برز و یال
شد این اثرط از سروران بی همالی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۱ - رزم پهلوان گرشاسب با اژدها و کشتن اژدها
تن زرّ گون کرده سیمین ز خوی
کشان زین و برگستوان زیر پی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۲ - خبر فرستادن کرشاسب پیش پدر
بدان خرمی بزمی افکند پی
کزآن بزم ماه آرزو کرد می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
نهادی دو سه پیل زی شاه پی
یکی نقل دادی یکی جام می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۶ - رفتن گرشاسب به نزد ضحاک
بگشت آن همه مرغ و گند آب و نی
ندید از ددان هیچ جز داغی پی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
سپهدار و مهراج فرخنده پی
گرفتند با سروران جام می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
همان شب ز شادی که افکنده پی
همی جز به یادش ننوشید می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
که صندوق پیلان شد از زیر پی
ز بس کشته هندو چو چرخشت می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۴۹ - صفت جزیره دیگر
یکی بیشه دیدند گند آب و نی
که آن آب مستی نمودی چو می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۵۱ - دیگر جزیره که آن رامنی خوانند
همی یخ شد از بوی کافور خوی
برانگیخت از مغر سرمای دی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۴ - شگفتی جزیره قالون و جنگ گرشاسب با سگسار
جزیری که مرزش نبد نیم پی
جز از سنگ و خار و گزستان و نی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۶۶ - شگفتی جزیرۀ بند آب
بگرد از وی و سوی یزدان گران
به هر کار فرمان یزدان بپای
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
ز دیوست گفتیش رفتار و پی
درازا و رنگ از شب ماه دی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۸۱ - وصف بیابان و رزم گرشاسب با زنگی
ز بس برهم آمیخته مشک و می
بر اسبان شده غالیه گرد و خوی
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۰۹ - پادشاهی فریدون و نامه فرستادن گرشاسب
برفتند ز ایوان فرخنده کی
چه سرمست تنها چه با رود و می
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۱۳ - قصه خاقان با برادرزاده
به هر گام جامی پر از لعل می
طبقهای نقل و درم زیرپی