مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۴
قصد سرم داری خنجر به مشت
خوشتر از این نیز توانیم کُشت
برگ گل از لطف تو نرمی بیافت
بر مثل خار چرایی درشت
تیغ زدی بر سرم ای آفتاب
[...]
مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۲۷
با روز بجنگیم که چون روز گذشت
چون سیل به جویبار و چون باد بدشت
امشب بنشینیم چون آن مه بگرفت
تا روز همی زنیم طاس و لب طشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷ - خلوت طلبیدن آن ولی از پادشاه جهت دریافتن رنج کنیزک
نام شهری گفت و زان هم درگذشت
رنگ روی و نبض او دیگر نگشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان
جولقیی سربرهنه میگذشت
با سر بی مو چو پشت طاس و طشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب
صد هزاران مؤمنِ مظلوم کُشت
که پناهم دینِ موسی را و پُشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۲ - تخلیط وزیر در احکام انجیل
هرچه ذوق طبع باشد، چون گذشت
بر نهآرَد همچو شوره ریع و کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۶ - ذکر دانش خرگوش و بیان فضیلت و منافع دانستن
آدمی را زین هنر بیچاره گشت
خلق دریاها و خلق کوه و دشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش
تا نشد پر بر سر دریا چو تشت
چونکه پر شد تشت در وی غرق گشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۳ - مژده بردن خرگوش سوی نخچیران کی شیر در چاه فتاد
چونک خرگوش از رهایی شاد گشت
سوی نخچیران دوان شد تا به دشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۳ - در معنی آنک من اراد ان یجلس مع الله فلیجلس مع اهل التصوف
سیل چون آمد به دریا بحر گشت
دانه چون آمد به مزرع گشت کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۱ - در معنی این حدیث کی اغتنموا برد الربیع الی آخره
از حدیث اولیا نرم و درشت
تن مپوشان زانک دینت راست پشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۷ - بقیهٔ قصهٔ مطرب و پیغام رسانیدن امیرالمؤمنین عُمَر -رضی الله عنه- به او آنچه هاتف آواز داد
بار دیگر گِرد گورستان بگشت
همچو آن شیرِ شکاری گردِ دشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۴ - صبر فرمودن اعرابی زن خود را و فضیلت صبر و فقر بیان کردن با زن
شوی گفتش چند جویی دخل و کشت
خود چه ماند از عمر افزونتر گذشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۰ - در نمد دوختن زن عرب سبوی آب باران را و مهر نهادن بر وی از غایت اعتقاد عرب
بهر گبر و مؤمن و زیبا و زشت
همچو خورشید و مطر نی چون بهشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۳ - پیش آمدن نقیبان و دربانان خلیفه از بهر اکرام اعرابی و پذیرفتن هدیهٔ او را
نان برون راند آدمی را از بهشت
نان مرا اندر بهشتی در سرشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۳ - امتحان کردن شیر گرگ را و گفتن کی پیش آی ای گرگ بخش کن صیدها را میان ما
زانک در الاست او از لا گذشت
هر که در الاست او فانی نگشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۴۸ - آمدن مهمان پیش یوسف علیهالسلام و تقاضا کردن یوسف علیهالسلام ازو تحفه و ارمغان
باز آن جان چونک محو عشق گشت
یعجب الزراع آمد بعد کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۲ - اعتماد کردن هاروت و ماروت بر عصمت خویش و امیری اهل دنیا خواستن و در فتنه افتادن
گر شود پر شاخ همچون خارپشت
شیر خواهد گاو را ناچار کشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۵ - اول کسی کی در مقابلهٔ نص قیاس آورد ابلیس بود
خار خار دو فرشته هم نهشت
تا که تخم خویشبینی را نکشت
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۲ - گفتن امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه با قرین خود کی چون خدو انداختی در روی من نفس من جنبید و اخلاص عمل نماند مانع کشتن تو آن شد
چونک آن سبزیش رفت و خشک گشت
چون همان را میخورد اشتر ز دشت