گنجور

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۶

 

چو بگذشت ازان بر فریدون دو هشت

ز البرز کوه اندر آمد به دشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۷

 

یکی محضر اکنون بباید نوشت

که جز تخم نیکی سپهبد نکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱

 

بیاراست گیتی بسان بهشت

به جای گیا سرو گلبن بکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۴

 

سه خورشید رخ را چو باغ بهشت

که موبد چو ایشان صنوبر نکشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۶

 

چو بشنید موبد پیام درشت

زمین را ببوسید و بنمود پشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۷

 

چو بستر ز خاکست و بالین ز خشت

درختی چرا باید امروز کشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۳

 

بهاری ست خرم در اردیبهشت

همه خاک عنبر همه زر خشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۴

 

چو لشکر منوچهر بر ساده دشت

برون برد آنجا ببد روز هشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۵

 

بدان گه که روشن جهان تیره گشت

طلایه پراگنده بر گرد دشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۱۹

 

چو خورشید تابان ز بالا بگشت

چه آن دژ نمود و چه آن پهن دشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » فریدون » بخش ۲۰

 

چنان شد ز بس کشته و خسته دشت

که پوینده را راه دشوار گشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲

 

چو آن کودک خرد پر مایه گشت

بر آن کوه بر روزگاری گذشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲

 

تنش نقرهٔ سیم و رخ چون بهشت

بر او بر نبینی یک اندام زشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

بیاراسته سیستان چون بهشت

گلش مشک سارا بُد و زرّ خشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

و زان پس منوچهر عهدی نوشت

سراسر ستایش به سان بهشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۲

 

بیاراست ایوانها چون بهشت

گلاب و می و مشک و عنبر سرشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶

 

چو رستم بپیمود بالای هشت

بسان یکی سرو آزاد گشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶

 

پس آن نامهٔ زال پاسخ نوشت

بیاراست چون مرغزار بهشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۸

 

چنان دان که خوردی و بر تو گذشت

به خوشتر زمان بازم بایدت گشت

فردوسی
 

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱

 

چو او رسمهای پدر درنَوَشت

ابا موبدان و ردان تیز گشت؛

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۲۲