شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲ - مسافر مجنون
رفتم و بیشم نبود روی اقامت
وعده دیدار گو بمان به قیامت
گر تو قیامت به وعده دور نخواهی
یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت
بانگ اذان است و چشم مست تو بینم
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷ - عیدی عشاق
صبا به شوق در ایوان شهریار آمد
که خیز و سر به در از دخمه کن بهار آمد
ز زلف زرکش خورشید بند سیم سهتار
که پردههای شب تیره تار و مار آمد
به شهر چند نشینی شکستهدل برخیز
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵ - ای شیراز
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به برِ سینه؛ سلام ای شیراز
وامداریم و سر افکنده ز خجلت در پیش
که پسانداختهایم اینهمه وام ای شیراز
توسن بخت نه رام است خدا میداند
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶ - به یاد استاد فرخ
فَرُّخا از تو دلم ساخته با یاد هنوز
خبر از کوی تو میآوردم باد هنوز
در جوانی همه با یاد تو دلخوش بودم
پیرم و از تو همان ساخته با یاد هنوز
دارم آن حجب جوانی که زبانبند من است
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۹ - افسانه روزگار
قمار عاشقان بردی ندارد از نداران پرس
کس از دور فلک دستی نبرد از بدبیاران پرس
جوانیها رجزخوانی و پیریها پشیمانی است
شب بدمستی و صبح خمار از میگساران پرس
قراری نیست در دور زمانه بیقراران بین
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳ - غنای غم
از غم جدا مشو که غنا میدهد به دل
اما چه غم غمی که خدا میدهد به دل
گریان فرشتهایست که در سینههای تنگ
از اشک چشم نشو و نما میدهد به دل
این صبر تلخ و نغمهٔ شیرین طبیب ماست
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰ - چشمه قاف
از همه سوی جهان جلوه او میبینم
جلوه اوست جهان کز همه سو میبینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او میبینم
تا که در دیده من کون و مکان آینه گشت
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۲ - شاعر افسانه
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم
من از دل این غار و تو از قله آن قاف
از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم
دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰ - سه تار من
نالد به حال زار من امشب سه تار من
این مایهٔ تسلی شب های تار من
ای دل ز دوستان وفادار روزگار
جز ساز من نبود کسی سازگار من
در گوشهٔ غمی که فراموش عالمی است
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵ - دیوانه و پری
آن کبوتر ز لب بام وفا شد سفری
ما هم از کارگه دیده نهان شد چو پری
باز در خواب سر زلف پری خواهم دید
بعد از این دست من و دامن دیوانه سری
منم آن مرغ گرفتار که در کنج قفس
[...]
شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸ - مقام انسانی
خلوتم چراغان کن ای چراغ روحانی
ای ز چشمه نوشت چشم و دل چراغانی
سرفرازی جاوید در کلاه درویشی است
تا فرو نیارد کس سر به تاج سلطانی
تا به کوی میخانه ایستادهام دربان
[...]